چيز خاصي نگفت

 

سخنراني براي اين كه بسنجد چه قدر مستمع مطالب او را با ذوق و شوق دنبال مي‌كنند به صورت ناشناس نيم ساعت قبل از جلسه سخنراني وارد جمعيت شد. به سخنان افراد درباره سخنران و مباحث گوش مي داد. در اين موقع فردي از ديگري پرسيد: ببخشيد هاااا من ديشب نبودم سخنران چه مباحثي بيان كرد؟
او در پاسخ گفت: چيز خاااااااااصي نگفت.

سخنرانكه ديگر تاب مستوري نداشت با با لبخند گفت: اي فلان فلان شده من يك ساعت ديشب گلويم را پاره كردم و اين همه مطلب گفتم چه طور چيزي نگفتم؟!

حكايت بالا داستان افرادي است كه بدون اراده جدي وارد جلسات مشاوره مي‌شوند. در بحث تمركز ندارند، انتظار اعجاز از روانشناس و مشاور دارند و يادداشت برداري و تمريني نمي كنند. در نتيجه بعد چيز زيادي از مباحث و روش هاي مشاور و روان درمانگر به خاطر ندارند. اين امر درباره بيماران وسواسي خيلي شيوع دارد. وقتي سؤال شود در جلسات مشاوره اي كه رفته ايد چه روشهايي و مطالبي بيان شده است بخش كمي از آن را هم به ياد ندارد و اينجا مشاور نگون بخت قبلي محكوم ميشود كه اهمالكار بوده است. در حالي كه اگر مطالب يادداشت برداري مي شد و تمرينات خانگي و تكاليف خودياري انجام مي شد هم بيمار حال و روز بهتري مي داشت و هم مشاوره پيشين محكوم نمي شد.

 

نرم افزار بي خيال درماني(نگاهي ديني روان شناختي به وسواس) به نقل از كانال احكام روان شناختي
https://t.me/psy_feQh/527


فداکاری بزرگ(2)

 

مشرکان از ابتدای شب، خانه پیامبر (ص) را محاصره کردند و قرار بود حمله در نیمه شب صورت گیرد، اما ابولهب گفت: در این وقت، زنان و فرزندان در داخل خانه هستند و بعدها عرب درباره ما می‌گویند حرمت فرزندان عموی خویش را شکستند.[3]
علی (ع) درهای خانه را بست و پرده‌ها را کشید، آنان با سنگ به علی (ع) که در بستر خوابیده بود زدند تا مطمئن شوند کسی در بستر خوابیده است و شک نداشتند که وی رسول خداست.[4] صبح که با شمشیرهای برهنه به خانه هجوم بردند، وقتی علی (ع) را در بستر رسول خدا (ص) مشاهده کردند، گفتند: محمد کجاست؟ علی (ع) فرمود: «مگر او را به من سپرده بودید که از من می‌خواهید؟ کاری کردید که او ناچار شد خانه را ترک کند.» در این هنگام به سوی علی (ع) یورش بردند و او را آزردند و سپس از خانه بیرون کشیده، کتک زدند. ساعتی هم در مسجدالحرام زندانی کرده، سپس آزادش کردند.[5[
1. مجلسی، بحار الانوار، ج۱۹، ص۶۰
2. طوسی، امالی، ص۴۶۶.
3. حلبی، سیرة الحلبیة،‌ ج۲، ص۳۲
4. طوسی، امالی، ص۲۹۸
5. مجلسی، بحار الانوار، ج۱۹، ص۹۲

 

فداکاری بزرگ(1)

 

در شب اول ماه ربیع الاول پیامبر (ص) برای آنکه مشرکان از هجرت او آگاه نشوند، به علی(ع) فرمود: «مشرکان می‌خواهند امشب مرا به قتل برسانند، آیا تو در بستر من می‌خوابی تا من به غار ثور بروم؟» امام علی(ع) گفت: «در این صورت شما سالم می‌مانید؟» پیامبر (ص) فرمود: «آری.» علی (ع) تبسمی کرد و سجدۀ شکر به جای آورد، وقتی که سر از سجده برداشت عرض کرد: «آنچه را که مأمور شده‌ای انجام ده که چشم، گوش و قلبم فدای تو باد…»[1] سپس پیامبر (ص)، علی (ع) را در آغوش گرفت و هر دو گریه کردند و از هم جدا شدند.[2]
ادامه دارد…

 

خودگويي

 

خودانگاره و خودگويي‌هاي ما
دقيقا تو همان چيزي هستي که در طول روز به آن فکر مي‌کني، همان چيزي که در طول روز به خودت مي گويي. اگر در طول روز مدام به خودت بگويي که خسته و پير هستي، اين مانترا، در واقعيت ظاهري و بيروني تو هويدا خواهد شد. اگر بگويي ضعيفي و شور و اشتياق نداري، اين نيز در ماهيت دنيايت بروز خواهد کرد، ولي اگر بگويي که سالم و پويا و کاملا سرزنده اي، زندگي ات دگرگون خواهد شد. همانطور که مي‌بيني کلماتي که به خودت مي‌گويي بر خودانگاره ي تو تاثير خواهد گذاشت و اين خودانگاره و تصور تو نسبت به خود توست که تعيين مي‌کند چه کارهايي بايد انجام بدهي.

براي مثال، اگر خودانگاره تو، شخصي فاقد اعتمادبه نفس است که جز کارهاي پست از دستش برنمي آيد، تو تنها قادر به انجام کارهايي خواهي بود که با اين خصلت تناسب داشته باشد. از طرف ديگر، اگر خودانگاره تو شخصي سرزنده و نترس باشد، باز هم تمامي اعمال تو با چنين خصلتي متناسب خواهد بود. خودانگاره تو در واقع نوعي پيشگويي کامبخش است.”

 

راهبي که فراري اش را فروخت، رابين شيلپ شارما، حميده شاكرطاهري و پرستو نبي پور، نشر سايه سخن، ص188

 

دلايل افزايش آمار طلاق

 

از ديدگاه جامعه‌شناسان، مسئله طلاق مربوط به گذر از جامعه سنتي به مدرن است. آن‌ها اين افزايش را نسبتاً طبيعي و جزء اقتضائات زندگي مدرن مي‌دانند. يک بخش از اين تحليل درست است. زنان نسبت به نسل قبل مطالبات اجتماعي بيشتري دارند، تن به هر نوع ازدواج و زندگي نمي‌دهند و ديگر نمي‌گويند بايد سوخت و ساخت. انتظاري که زنان از مساوات دارند نيز سبب ناهماهنگي در زندگي مشترک مي‌شود؛ چون زنان ما مدرن‌تر شده‌اند و بخش عمده‌اي از مردان ما سنتي باقي مانده‌اند.

يکي ديگر از اقتضائات زندگي مدرن اين است که طلاق براي بخشي از زنان جوان مسئله خيلي نگران‌کننده‌اي نيست. از طرف ديگر، فاصله وضعيت تحصيلي بين زنان و مردان به انتظارات اجتماعي زنان دامن مي‌زند. 68 تا 70 درصد دختران داراي تحصيلات دانشگاهي مي‌شوند. در صورتي که مردان بايد هم در تلاش براي کسب معاش باشند و هم انگيزه‌اي به‌اندازه دختران براي ادامه تحصيل ندارند. اين دو عامل باعث مي‌شود توازن تحصيلي به هم بخورد. همه اينها عوامل جامعه‌شناختي طلاق هستند.

اما از زاويه روان‌شناختي بحث‌هاي ديگري شده است. در گزارشي که سازمان ثبت احوال از عوامل اصلي طلاق بر اساس شکايت‌هاي زوج در دادگاه داده است، دخالت خانواده‌ها بزرگترين و اولين عامل طلاق است. يعني پدر و مادرها با اين که مي‌خواهند به فرزندانشان محبت کنند، اما گاهي اين محبت را به‌صورت دخالت انجام مي‌دهند. اعتياد مردان، بيکاري و بي‌مسئوليتي مردان، روابط فرازناشويي مردان و گاهي زنان، به ترتيب، مسائل بعدي بوده است. در اين آمار، مشکلات جنسي، برخلاف نظر بسياري از متخصصان که آن را عامل اصلي طلاق مي‌دانند، در رتبه هشتم است.

 

محمود گلزاري، بايد از زندگي مثل نوزاد مراقبت کرد، ماهنامه سپيده دانايي شماره97و98