فسق یزید!

 

در زمانی که معاویه، یزید را با سپاه اسلام به سوی رم فرستاد، لشکریان جلو رفته و دچار آبله و تب شدند؛ ولی یزید با همسرش میان راه ماند، سرگرم می‌گساری شد و اشعاری چنین سرود: از تب و آبله‌ای که به لشکر رسید باکی ندارم، هر گاه در دیر مران در غرفه‌ها بر تخت تکیه داده باشم و در کنارم ام‌کلثوم باشد.
ما ان ابالی بما لاقت جموعهم بالغذقذونة من حمی و من موم
اذا اتکأت علي الأنماط فی غرف بدیر مران عندی ام كلثوم
1. یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۶۰.

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.