عزت خوديافته

 

ريشه اغلب اضطراب ها، افسردگي ها، بي قراري هاي رواني، احساسِ حقارت و کهتري، خودکم بيني و زودرنجي، پرخاشگري و ناکامي و… ناشي از فقدان احساس عزتمندي و اقتدار از درون است.
کساني که نتوانند عزت خوديافته را از عزت دگريافته متمايز کنند، همچنان در هاله اي از سردرگمي و بي هويتي به سر خواهند برد و هيچ گاه از فروکاهندگيِ ذلت و خواري نجات نخواهند يافت.[1]

عزت بندگي
امام صادق (عليه السلام): مَن أرادَ عِزّاً بِلا عَشيرَةٍ وغِنىً بِلا مالٍ وهَيبَةً بِلا سُلطانٍ فَليَنقُل مِن ذُلِّ مَعصِيَةِ اللّهِ إلى عِزِّ طاعَتِهِ؛
هر كس عزّت و آقايىِ بدون تبار، و بي نيازىِ بدون ثروت، و هيبتِ بدون قدرت (سلطنت) مي خواهد، بايد خود را از خوارىِ نافرمانى خدا، به عزّتِ پيروى از او بكشاند.[2]

 

. روان روان در نهان نهان، دکتر عبدالعظيم کريمي، ص 165
2. الخصال، ص169، ح 222 ؛منتخب ميزان الحكمه، ص832


هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.