عروس و صد هزار جلوه
دانشجو: استاد معناي اين بيت چيه؟
هر كسي از ظن خود شد يار من
از درون مـن نجـست اسـرار مـن
استاد ادبيات: پير طريقت اينجا مي خواهد اشارتي به حقيقتي كند. اجازه دهيد مصداقي بگويم. يك عروسي را تجسم كنيد عروس از يك ماه قبل خودكشي مي كند جهاز چيني، حنابندون، آتليه، سالن آرايش با تمام مخلفاتش.
حالا اين عروس با «صد هزار جلو» برون مي آيد تا با «دويست هزار ديده» تماشا شود. ولي جالب اين است كه هيچ خانمي به دليل احساس ارزشمندي فطري، تبرج ذاتي و خودشيفتگي تزريقي مامان جان و خاله جان اصلا به عروس توجهي ندارد. حتي خود مامان عروس هزار بار ميره جلوي آيينه و خودش را بررسي مي كند گوشش به عروس است و چشمش به آيينه.
خانم ها هم يكايكي وقتي عروس مي آيد خوش آمدگويي كند و تبريك بشنود لبخند مي زنند ولي تو دلشون مي گويند اَه اَه چه بد ادا و قس علي هذا.
چرا؟ چون هر خانمي تلاش مي كند در مسابقه زيبايي و آراستگي از ديگري سبقت بگيرد و عروس نفر آخر مسابقه مي شود مي گويند در مسابقه تقليد صداي يكي از خوانندگان، خود خواننده اصلي هم با گريم شركت كرد، ولي نفر دهم شد از ده نفر.
بنابراين عارف روشن ضمير ما را در آخر بيت از سوزش دل عروس خبر مي دهد كه بابا شما ديگه كي هستيد: از درون من نجستيد اسرار خوشكلي من چرا!!
پی نوشت:
محمدحسين قديري، شوخ طبعي هاي طلبگي، ج2، ص53.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط جمالی در 1396/12/02 ساعت 10:52:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |