حيات نو
آن که داند دوخت او داند دريـد
هرچه را بفروخت نيکوتر خريد
آنان که از مهارت خياطي برخوردارند، همان گونه که مي توانند پارچه اي را بدوزند و از آن لباسي زيبا بسازند، همانگونه نيز قادرند آن را بدرند و بهتر از بار نخست بدوزند.
انسانِ آگاه هر آنچه را که ويران کند، بهتر از آن را باز مي آفريند. چنين انساني اگر خانه اي را زير و زبر سازد، مي تواند در زمان کوتاهي آن را از نو بنا کند و آبادتر و آراسته تر از روز اول دوباره عرضه نمايد. و چنانچه اموالي بفروشد، بهتر از آن را خريداري مي کند.
خـانـه را ويـران کـنـد زيـر و زبــر
پس به يک ساعت کند معمورتر
انسان به ميزاني که در مسير کمال گام مي نهد و مراتب صعود را در مي نوردد، به همان ميزان خلاق و آفريننده مي شود و مي تواند آنچه را که معدوم مي سازد، دوچندان و بلکه صد چندان به وجود آورد. به طور مثال اگر کسي در مقام ولي خدا، خود را در راه حق فدا کند و يا چيزي را در راه خداوند قرباني نمايد، جانش شکوفا مي شود و صد هزاران سر بر مي کند و حيات نو مي آفريند.
گـر يکـي سـر را بـبـرّد از بـدن
صد هزاران سر بر آرد در زمن
مقصود از بريدن سر، در حقيقت رها کردن تعلقات و بريدن بندهاي اسارت “من طبيعي” است که انسان را زمين گير مي کند و از پرواز باز مي دارد.
معمور: آباد
زمن: روزگار، دوران
هزار قانون زندگي (برگرفته از مثنوي معنوي)،
محمود قنبري و همكاران، قانون قانون 453
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط جمالی در 1397/02/25 ساعت 10:26:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |