تنها دل نگرانی!

 

تنها نگرانی عبدالمطلب نوه عزیزش محمد(ص) بود؛ در لحظات آخر عمر وقتی ابوطالب بر بالین او حاضر شد؛ محمد را بر سینه ی او دید. عبدالمطلب در حالی که گریه می کرد, رو به ابوطالب کرد و گفت: “تو را در مورد این کودک که بوی پدر را استشمام نکرد و شفقت مادری را ندید, سفارش می کنم. مواظب باش, این کودک نسبت به تو مانند قلب نسبت به بدن است. من از میان همه ی فرزندانم، تو را برای سرپرستی او برگزیدم زیرا تو و پدر او از یک مادر هستید. اگر روزگار او را درک کردی, بدان که من از آگاه ترین مردم نسبت به او هستم. اگر توانستی تابع او باش و با زبان و دست و مال او را یاری نما و او را حافظ باش به دلیل این که او تنها است. سپس گفت: الله, الله فی حبیبه. و پرسید: ای ابوطالب آیا وصیت مرا می پذیری؟ ابوطالب پاسخ داد: آری قسم به خدا.”
علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 143 و 152.

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.