بخشنده تر از حاتم طائی(2)

 

سفانه می‌گوید: پرسیدم این مرد که به من اشاره کرد با او سخن بگویم کیست؟ گفتند: على بن ابى طالب است. وی می‌گوید: همچنان بودم تا کاروانى از طایفه بلىّ آمد و من که‏ مى‏خواستم سوى شام بروم و به برادرم ملحق شوم به نزد پیامبر رفتم و گفتم: اى پیامبر خدا! گروهى از قوم من آمده‏اند که معتمدند و مرا مى‏رسانند. می‌گوید: پیامبر جامه به من داد و مرکب و خرجى داد و با کاروان روان شدم تا به شام رسیدم. دختر حاتم پس از رسیدن به برادر با سرزنش وی و بیان شایستگی های پیامبراکرم(ص) او را راضی کرد که نزد آن حضرت برود و مسلمان شود.
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 3، ص 113

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.