موضوع: "اخبار مدرسه"

از زبان امام علی(ع)

 

حضرت علی(ع) در مورد ظلم و ستم قریش در شعب ابی طالب به پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان، به معاویه چنین نوشت: «خویشان ما (قبیلۀ قریش) بر این شدند که پیامبر ما را بکشند و نسل ما را براندازند. دربارۀ ما تصمیم گرفتند و ستم‌ها رواداشتند. خواروبار از ما قطع کردند و آب گوارا از ما بازگرفتند و ما را در جایگاه بیم و هراس نشاندند و جاسوس‌ها بر ما گماشتند و ما را ناچار ساختند تا در میان کوهی ناهموار پناه جوییم و بدین اکتفا نکرده جنگ علیه ما افروختند و پیمان‌نامه در میان خود علیه ما نوشتند بدین مضمون که با ما هم خوراک نشوند و با ما آب ننوشند و با ما وصلت و ازدواج نکنند و خرید و فروش ننمایند و از آنان در امان نباشیم تا اینکه محمد(ص) را در اختیار آنان نهیم تا اینکه وی را بکشند و جسدش را مثله[=قطعه قطعه] کنند. جز در موسم حج و عمره ما بنی هاشم از امنیت برخوردار نبودیم. اما مشیت خداوند دربارۀ ما چنین قرار گرفت که ما با تمام وجود از آن حضرت دفاع کنیم. و پروانه وار شمع وجودش را طواف نماییم و با شمشیرهای خود شب و روز از او حمایت کنیم. مومنانمان به انگیزۀ نیل به پاداش پروردگار و کافرانمان به منظور دفاع از از حریم قوم و تبار از وجود مقدس وی حمایت می‌کردند.»[1]
1. شوشتری، بهج الصباغه، ۱۳۷۶ش، ج۲، ص۳۵۵.

 

اوضاع حزن انگیز!

 

محاصره شعب سه سال طول کشید فشار و سختگیری‌ها به حدی رسید که نالۀ فرزندان بنی‌هاشم به گوش مشرکان مکه می‌رسید[1] ولی در دل آنها تأثیر چندانی نمی‌کرد. جاسوسان قریش در تمام راه مراقب بودند مبادا کسی خواروباری به شعب ابی طالب ببرد. ولی علی‌رغم این کنترل گاه و بیگاه حکیم بن حزام[۲] برادرزادۀ خدیجه و ابوالعاص بن ربیع[3] و هشام بن عمر نیمه شب‌ها مقداری گندم و خرما بر شتری حمل کرده تا نزدیکی شعب می‌آوردند سپس افسار آن را دور گردنش می‌پیچیدند و رها می‌کردند و گاهی همین مساعدت موجب گرفتاری آنان می‎گردید.[4] پیامبر و یاران و عمویش ابوطالب و همسرش خدیجه ۳ سال در سخت‌ترین شرایط به سر بردند؛ آنان در این مدت از محل دارایی‌های خدیجه گذران کردند. گاهی نیز اقوام نزدیکشان، به رغم پیمان‌نامه و از سرِ کششِ خون و خانواده پنهانی آذوقه به آنجا می‌فرستادند.
1. قائدان، تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، ۱۳۸۱ش، ص۱۱۴.
2. ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۳۵۴ .
3. طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۷۳ .
4.ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۳۵۴.

 

رعايت و حرمت كودكان

 

اسلام حتي براي کودکان هم احترام قائل است و آن ها را صاحب درک مي داند. براي عمل به اين مطلب بايد حواسمان باشد و مسئوليت خود را حتي در برابر کودک شيرخوار هم فراموش نکنيم .
نمونه اي بسيار عالي از سنت پيغمبر اکرم در مورد احترام به درک و شعور کودکان شيرخوار ذکر مي کنيم:
امام صادق(عليه السلام) مي فرمايند:
پيامبر خدا، نماز ظهر و عصر را خواند و دو رکعت آخر را سريع به جا آورد. بعد از نماز مردم به ايشان گفتند: اي پيامبر خدا! در[باره] نماز، وحي تازه اي آمده است ؟
فرمود: «اين سؤال به خاطر چيست ؟» .
گفتند : دو رکعت آخر را سريع خواندي .
فرمود : «آيا صداي گريه کودک را نشنيديد؟!!»[1]
از همين روايت عالي مي توان فهميد که اسلام حتي به گريه کودک شيرخوار که تنها سلاحش براي فهماندن درد و رنج است اهميت مي دهد و حتي صحبت با معبود را بخاطر آن کوتاه مي کند.
…………………………..
امام صادق(عليه السلام): صَلَّي رَسولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله الظُّهرَ وَالعَصرَ فَخَفَّفَ الصَّلاهَ فِي الرَّکعَتَينِ،
فَلَمَّا انصَرَفَ قالَ لَهُ النّاسُ : يا رسولَ اللّهِ أحَدَثَ فِي الصَّلاهِ شَيءٌ؟
قالَ : وما ذاکَ؟
قالوا : خَفَّفتَ فِي الرَّکعَتَينِ الأَخيرَتَينِ!
فَقالَ لَهُم : أمَا سَمِعتُم صُراخَ الصَّبِيِ؟!

 

تهذيب الأحکام ، ج3، ص 274، ح 796 ، الکافي، ج 6، ص 48 ، ح 4

 

قواى چهارگانه انسان

 

1. قوّه عاقله كه به وسيله آن تمام حقايق اشيا درك مى شود و تمييز بين خير و شر مى دهد، و امر به كار خوب و نهى از كار بد مى نمايد.
2. قوّه شهويّه، نيرويى كه انسان را وادار به جلب منافع مى نمايد.
3. قوّه غضبيّه، نيرويى كه او را وادار به فرار و دورى از ضررها مى كند.
4. قوّه وهميّه، نيرويى كه امور جزئيه را درك نموده و انسان را تحريك و وادار به تصميم گيرى مى كند.
سه نكته
- سه قوّه اخير در حيوانات نيز وجود دارد.
- بشر وظيفه دارد با راهنمايى «عقل و دين»، اين سه قوّه را مهار و تعديل نمايد تا در دنيا و آخرت سعادتمند گردد.
- اگر افراط يا تفريط شد و تعديل و كنترل نشدند انسان بدبخت و هلاك خواهد شد.

پيامدهاي بي اعتدالي
(افراط)………………………………………………………(اعتدال و نتيجه اش)…………………………………………(تفريط)
1) جربزه ………………………………………………….عاقله (حكمت)……………………………………………… جهل
2) شَرَه (عيّاشى و بى بندوبارى)…………………..شهويّه(عفت) …………………….. خمودى (سركوبى شهوت)
3) تهوّر (بى باكى)……………………………………..قوّه غضبيّه(شجاعت)…………………………….. جبن (ترس)
4) ظلم (ستمكارى)…………………………………… قوّه وهميّه (عدالت)…………………. انظلام (ستم پذيرى)
نتيجه افراط = (جربزه، شره، تهور، ستكاري)
نتيجه تفريط = (جهل، خمودي، جبن، ستم پذيري)
و نيز بازگشت تمام فضايل و محسنات اخلاقى، به اين صفات است.
****
خوشبخت كيست؟
پس خوشبخت و سعادتمند كسى است كه در اثر تعديل و كنترل قواى مذكور، چهار صفت حسنه را تحصيل، و هشت صفت رذيله را از خود دور نمايد.

 

م‍ح‍م‍دع‍ل‍ي‌ ج‍زاي‍ري‌ (آل‌غ‍ف‍ور)، دروس اخلاق اسلامي، نشر‌ م‍رک‍ز م‍طال‍ع‍ات‌ و پ‍ژوه‍ش‌ه‍اي‌ ف‍ره‍ن‍گ‍ي‌ ح‍وزه‌‌ ع‍ل‍م‍ي‍ه‌، قم، 1382، ص23 و 24

 

پیمان نامه مشرکان

 

مشرکان در دارالندوه جلسه‌ای تشکیل دادند و عهدنامه‌ای به خط منصور بن عکرمه و امضای هیئت عالی قریش نوشتند و در داخل کعبه آویزان کردند و سوگند یاد کردند که ملت قریش، تا دم مرگ طبق موازین ذیل عمل کند: هرگونه خرید و فروش با هواداران محمد(ص) تحریم می‌شود؛ ارتباط و معاشرت با آنان ممنوع می‌گردد؛ زن دادن به مسلمانان یا زن گرفتن از آنان ممنوع است؛ پیمان‌نامه فقط در صورتی ملغی خواهد شد که محمد(ص) را برای کشتن به آنان تسلیم کنند. متن پیمان با مواد یادشده به امضای تمامی بانفوذان قریش جز مطعم بن عدی[1] رسید و با شدت هر چه تمام‌تر به اجرا گذاشته شد.[2] پس ا زاین پیمان بود که بنی هاشم به پیشنهاد ابوطالب برای دفاع از پیامبراکرم(ص) همگی به شعب ابیطالب مها جرت کردند.[3]
1. طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۷۲ .
2. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۸۴-۸۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۶۳؛ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۵۳؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۷۱۰ .
3. طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۷۱-۷۲.

 

 
مداحی های محرم