موضوع: "اخبار مدرسه"
روان شناسي عيادت
سه شنبه 97/11/02
پرسش: در چه روزهايى از هفته نبايد به عيادت بيمار رفت؟
پاسخ:
در روايات آمده است كه همه روز به عيادت مريض نرويد، بلكه يك روز در ميان باشد. اگر بيمارى طولانى شود عيادت پى در پى لزومى ندارد (مگر آن مقدار كه باعث شادى بيمار يا پيشرفت بهبودى او گردد) و درباره تفاوت ايّام هفته در مسأله عيادت روايت معتبرى نيافتيم. [1]
فرهنگ عيادت
بسياري از مردم عادت دارند وقتي به بيماري مي رسند يا فردي را مي بينند كه بچه دار نشده است شروع مي كنند به تجويز و توصيه هاي گوناگون. از آنجا كه آنان با افراد مختلف رو به رو مي شوند و شنيدن اين توصيه ها و تجويزها آزار دهنده است بايد از توصيه ها و تجويزهاي ذوقي و شخصي اجتناب كنيم. تلاش كنيم با همدلي با بيمار و رفع نيازهاي مادي و معنوي و ذهني او روحيه بيمار را شاد و اميدوار كنيم و استرس هاي بيمار را كاهش دهيم. در اسلام توصيه شده بعد از سه روز حتي به بازماندگان اموات تسليت نگوييم و سبب يادآوري خاطرات تلخ و اضطراب زا نشويم.[2]
1. آيتالله مکارم شيرازي، احكام پزشكى، ص240.
2. كانال احكام روان شناختي
فاطمه بنت اسد
سه شنبه 97/11/02
فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبدمناف,(1) اولین زن هاشمی بود که هاشمی به دنیا آورد.(2) بیشترین دوران عمرش را در جاهلیت و در مکه سپری کرد.(3) در بیشتر منابع به سبقت او در اسلام و هجرت اشاره شده است.(4)
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمودند: “اولین زنی که با پای برهنه از مکه به مدینه هجرت کرد, فاطمه بنت أسد بود. زمانی که آیه «یا ایها النبی اذا جائک المؤمنات یبایعونک…» نازل شد, پیامبر اکرم زنان را به بیعت فرا خواند, و فاطمه بنت أسد اولین زنی بود که با رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بیعت کرد.”(5) همچنین او را در شمار یازده زنی نام برده اند که بعد از جریان جنگ احد در میدان نبرد حاضر شدند.(6)
1. ابن سعد، طبقات الکبری, ج 8, ص 222.
2. ذهبی، سیر اعلام النبلاﺀ، ج 2، ص 118؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج 41, ص 9.
3. زرکلی، الاعلام، ج 5، ص 130.
4. ابن سعد، طبقات الکبری، ج 8 ، ص 222؛ ابن حجر عسقلانی، إلاصابه، ج 8 ، ص 268 .
5. یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلام، ج 2، ص 435 _ 434.
6. همان.
درمان اهمال کاري
سه شنبه 97/11/02
عمل به هر کدام از راهکارهاي زيريک قدم به رهايي از اهمال کاري نزديک تر مي کند.
1- همين حالا شروع کنيد و فقط 5 دقيقه ادامه بدهيد.
2- براي خودتان جايزه تعيين کنيد.
3- منتظر حوصله يا زمان بهتري براي شروع کار نباشيد.
4- قولتان را مکتوب کنيد و در ديد خود قرار دهيد.
5- به خودتان اجبار نکنيد بلکه بگوييد من “دوست دارم” اين کار را انجام بدهم.
6- انجام کار تا تاريخ خاصي را به کس ديگري قول دهيد.
7- عوامل حواس پرتي را از خود دور کنيد.
8- از زمان هاي مرده استفاده کنيد.
کتاب از شنبه، محمد پيام بهرام پور، انتشارات متعالي- نوبت چاپ اول 1394
مهربانی با حیوانات
سه شنبه 97/11/02
عبدالرحمان بن عبدالله ، اظهار مى دارد: در حال مسافرت ، در خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله بوديم . چشم به حمره اى (پرنده اى همانند گنجشك ) افتاد كه دو جوجه با خود داشت . ما جوجه هايش را برداشتيم . حمره آمده ، در اطراف ما بال و پر مى زد. هنگامى كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله مطلع گرديد فرمود:چه كسى نسبت به فرزند اين پرنده ، مرتكب خلاف شده ، فرزندش را به وى برگردانيد.
حميد رضا كفاش، يكصد و بيست درس زندگى از سيره حضرت محمد (ص )
داستان هديه گرگ
دوشنبه 97/11/01
احساس گناه مث جلادي مسيرذهن و قلبم و قدم مي زند ميرسيد به ذهنم چند شلاق به كمر ذهنم. وقتي هم ميرسيد به قلب چندتا محكم بر گرده قلب ميخاباند. گريه شده بوده خوراك شب و روزم. رفتار سرد رضا از سوزش خشك زمستان خشن تر و بدتر بود. بايد كاري ميكردم. خيلي فكركردم. پيام هاي جمشيد قطع نمي شد. قسم مي خورد كه هنوز هم رو حرفش هست و قصد داره با هم بريم كانادا پيش مامانش زندگي كنيم. از او خواهش كردم كه كاري به كارم نداشته باشد و بذاره تو تنهايي خودم بميرم. جمشيد اما ول كن نبود.
گاهي به مهسا فكر ميكردم زماني غرق در قهقهههاي فرشته خانم ميشدم. و لحظاتي خودم جاي مهسا، عروس دختر عموم حس ميكردم. رضاي بيچاره براي من تاريخ مصرفش گذشته بود نمي دونم شايدم به قول آقا مجيددارم لگد به بخت خودم مي زنم. مجيدخيلي التماسم كرد بگم دردم چيه. او به من خونه و ماشين و..همه چيزداده بود. ياد ندارم تو عمرم صداي شكستن قلبي را اين قدر بلند شنيده باشم. اگه التماسش نبود.
اگه قسمم نميداد به جون مامانم
اگه به جون مهلا و سعيد قسمم نميداد
محال بود بهش بگم والله هيچ حسي از اول بهت نداشته ام
رضا اول نخواست به رو بياره، ولي مانند ليواني كه در سرما توش آب جوش ريخته باشي در هم شكست و صداي قلبش…
خدا اين منم؟ مينو؟!!
مينو اين همه بي رحمي؟
رضا بارها ازم خواست از مشاور كمك بگيرم ولي حسي نداشتم نمي دونم چرا يه حسي بهم مي گفت نرو بي فايده است نمي دونم شايدم….شايدم وسوسه شيطونه. به قول رضا شيطون زورش مياره ما با ازدواج ايمانمونو حفظ كنيم.
جمشيد از وقتي نوشته هام را ديده بود لحنش عوض شده بود. بهم گفت: خر نشو بچسب به زندگيت. من گه مي خورم به تو پيشنهاد ازدواج بدم وقتي ببينم تو دلت ميخواد زندگيتون ترميم. كني. عشق اول مثل كاشيكاري و آينه كاري اماكن قديمي و مقدسه نبايد تعويض بشه بايد ترميم بشه.
باورم نميشه اين حرفا رو جمشيد بهم بزنه
ولي بازي نبود جمشيد هر روز تشويقم ميكرد كه زندگيام را طور ديگري شروع كنم. قسم خورد كه براي ترميم كردن زندگي ام كمكم ميكنه.
روزي ازم خواست دل رضا رو به دست بيارم و همون جمله را براي رضا بفرستم.
جمله زيبا و بسيار دلنشين جمشيد رو براي رضا تو تلگرام فرستادم و چندبار تكرارش كردم:
«عشق اول
مثل كاشيكاري
و آينه كاري
اماكن قديمي و مقدسه
نبايد تعويض بشه
بايد ترميم بشه.»
ادامه داستان و داستان هاي ديگر در :كانال داستانهاي واقعي مشاورهاي
https://t.me/dastan_psy