تفاوتهاي دلبستگي و وابستگي
چهارشنبه 97/04/13
معمولا ديده مي شود در بين زن و شوهرها، مرزهاي دلبستگي و وابستگي مشخص نيست. درحاليکه دلبستگي منجر به سازندگي و رشد رابطه مي شود اما وابستگي آفتي هست که يک رابطه را تهديد کرده و به شکست مي کشاند تفاوتهاي دلبستگي و وابستگي بيان مي شود. کساني که به اشتباه وابستگي را با عشق دلبستگي اشتباه گرفته اند توجه کنند و نسبت به اصلاح آن بکوشند و سعي کنند با دلبستگي پايه هاي يک خانواده گرم را پي ريزي کرده يا مستحکم نمايند .
تفاوت اول
دلبستگي: رابطه اي خاص و پايدار بين دو نفراست که بهواسطه خواستن يکديگر آن دو به هم نزديک مي شوند و هردو تمايل دارند.
وابستگي: به رابطهاي اشاره دارد که درآن وجود يک فرد به طرف مقابلش بستگي دارد اگر تو نباشي من مرده ام.
تفاوت دوم
دلبستگي: سازگاري طبيعي براي بقاء است.
وابستگي: مکانيسمي مرضي است
تفاوت سوم
دلبستگي: از احساس امنيت و صميميت شکل ميگيرد.
وابستگي: از احساس ناامني نشأت ميگيرد.
تفاوت چهارم
دلبستگي: احساس تعلق وجود دارد.
وابستگي: احساس تملک و حسادت وجود دارد.
تفاوت پنجم
دلبستگي: به شخص استقلال ميدهد.
وابستگي: آزادي را از شخص ميگيرد.
تفاوت ششم
دلبستگي: فرد را آنطور که هست ميخواهيم.
وابستگي: فرد را آن چنان که مي خواهيم شکل ميدهيم.
تفاوت هفتم
دلبستگي: شدت احساسات مثبت و منفي نسبت به معشوق در حد تعادل قرار دارد.
وابستگي: احساسات شديد و غيرقابل کنترل نسبت به معشوق مشاهده ميشود.
تفاوت هشتم
دلبستگي: عشق غيرمشروط است.
وابستگي: عشق مشروط است.
تفاوت نهم
دلبستگي: نوع عشق دگر خواهانه است.
وابستگي: عشق خودخواهانه است.
تفاوت دهم
دلبستگي: توان عشق ورزيدن به خود و ديگري
وابستگي: ناتواني درعشق ورزيدن به خود و ديگري.
تفاوت يازدهم
دلبستگي: باعث رشد است.
وابستگي: مانع رشد است.
تفاوت دوازدهم
دلبستگي: موجب رابطه گرم و مستمر، و آرامش است.
*****
منبع براي مطالعه
عشق ويرانگر پروفسور براد جانسون کلي موري، ترجمه کتاب توسط خانم الهام شفيعي و خانم زهرا حسين زاده نشر رسا، 1388
كانال زندگي_به_رنگ_خدا
http://t.me/brangekhodair
مثل ابراهيم پيامبر
چهارشنبه 97/04/13
حضرت امام باقر عليه السّلام فرمودند :
روزى پدرم امام سجّاد سلام اللّه عليه سخت مريض شد و در بستر بيمارى قرار گرفت ، پدرش امام حسين عليه السّلام ضمن عيادت از او اظهار داشت : چه چيزى را اشتها دارى ؛ خواسته و نيازت چيست تا انجام دهم ؟
حضرت سجّاد عليه السّلام چنين پاسخ داد: مى خواهم تكيه گاهم پروردگارم باشد، چون كه او ناظر و شاهد احوال من مى باشد؛ و اگر مصلحت من باشد مرا عافيت مى بخشد، و من در هر حال راضى به رضايت و مقدّرات او هستم .
امام حسين به فرزندش ، زين العابدين عليهماالسّلام فرمود: احسنت ، روش تو همانند حضرت ابراهيم عليه السّلام مى باشد، هنگامى كه در شديدترين سختى هاى زندگى قرار گرفت و دشمنان او را بر بالاى منجنيق بردند تا حضرتش را در آتش افكنند، جبرئيل عليه السّلام به كمك او آمد و اظهار داشت : اى ابراهيم ! چه خواسته اى دارى ، بگو تا برآورده كنم ؟
در پاسخ اظهار داشت : من در هر حال راضى به رضاى خداوند متعال هستم ؛ و او پناهگاه و تكيه گاه من مى باشد، هرچه را او مصلحت بداند من در اختيار و تحت فرمان او هستم .
شیخ حر عاملی، اعيان الشّيعة، ج 1، ص 635
امام و راهزن
چهارشنبه 97/04/13
روزى حضرت سجّاد، امام زين العابدين عليه السّلام به عنوان انجام مراسم حجّ خانه خدا، عازم مكّه مكرّمه گرديد.
در مسير راه از شهر مدينه به مكّه ، به بيابانى رسيد كه دزدهاى بسيارى جهت غارت و چپاول اموال حاجيان و اذيّت و آزار ايشان ، سر راه ايستاده و كمين كرده بودند.
همين كه امام عليه السّلام نزديك دزدان رسيد، يكى از آن دزدها جلو آمد و راه را بر آن حضرت بست و منع از حركت آن بزرگوار به سوى مكّه معظّمه گرديد.
امام زين العابدين عليه السّلام با متانت و خون سردى به آن دزد خطاب نمود و اظهار داشت : چه مى خواهى ؟ و به دنبال چه چيزى هستى ؟
دزد پاسخ داد: مى خواهم تو را به قتل رسانده و آن گاه وسائل واموال تو را غارت كنم .
حضرت فرمود: من حاضر هستم كه با رضايت خود اموال و آنچه را كه همراه دارم ، با تو تقسيم كنم و با رضايت خويش نصف آن ها را تحويل تو دهم .
دزد راهزن گفت : من نمى پذيرم و بايد برنامه و تصميم خود را، كه گفتم اجراء كنم .
امام سجّاد عليه السّلام فرمود: من حاضرم از آنچه كه به همراه دارم ، به مقدار هزينه سفر خويش بردارم و بقيّه آن را هر چه باشد در اختيار تو قرار دهم .
وليكن دزد همچنان بر حرف خود اصرار مى ورزيد و با لجاجت پيشنهاد امام زين العابدين عليه السّلام را نپذيرفت .
پس چون حضرت چنين حالت و برخوردى را از آن دزد مشاهده نمود، از او سؤ ال نمود: پروردگار و ارباب تو كجاست ؟ دزد پاسخ داد: در حال خواب به سر مى برد.
در اين موقع حضرت كلماتى را بر زبان مبارك خود جارى نمود و زمزمه اى كرد كه ناگهان دو شير درّنده پديدار گشتند؛ و به دزد حمله كردند و يكى سر دزد و ديگرى پايش را به دندان گرفت و هر يك او را به سمتى مى كشيد.
سپس امام سجّاد عليه السّلام اظهار داشت : تو گمان كردى كه پروردگارت غافل است و در حال خواب به سر مى برد؟! و بعد از آن ، امام عليه السّلام به سلامت و امنيّت به راه خود ادامه داد و به سوى مكّه معظّمه حركت نمود.
شيخ طوسى، امالى، ص 605.
وسوسه شيطان و قوه خيال
دوشنبه 97/04/11
سالکي که براي تهذيب روح قدم برميدارد، شيطان رأي قوه متخيله سالک را به جاي وحي و عقل مينشاند و موهوم و متخيل را معقول جلوه ميدهد. باطل را به جاي حق و حق را به جاي باطل نشاندن، شيطنت است. هنگام شروع به شناخت مبدأ و معاد و ساير بخشهاي معارف الهي، شيطان ابتدا در اصل فراگيري علوم الهي رهزني ميکند؛ بدين گونه که يا زرق و برق را به انسان ارايه ميکند، يا مشکلات را در نگاه او بزرگ جلوه ميدهد و او را به فقر تهديد ميکند: “الشيطانُ يَعِدُکم الفقرَ"(1) تا او را از اصل فراگيري علوم الهي بازدارد و اگر موفق نشد، آنگاه در علم او خلل وارد ميکند. وقتي سالک در اصل فراگيري، از گزند شيطان رهايي يافت، ميپندارد راه باز است و خطري در پيش نيست، ولي هنگام شروع به عمل با وسوسه ديگر شيطان روبرو ميشود؛ وسوسه شيطان اين است که رأيهاي خود سالک را به جاي وحي يا عقل مبرهن مينشاند، توضيح اين که: کار شيطان در درون دستگاه نفس، جا به جا کردن است….
در انسان قوهاي به نام قوه متخيله است که وظيفه تجزيه و ترکيب را بر عهده دارد؛ انسان عاقل معتدل در تعديل اين قوه، رياضت ميکشد؛ رياضت کشيدن يعني هوشمندي به خرج دادن و قواي نفس را کنترل کردن و کار را به دست قوه متخيله ندادن. در حالي که قوه متخيله از بهترين نعمتهاي الهي است. اين قوه نيروي بسيار خوب و بازوي قوي براي نفس در احضار خاطرات است، ولي دخل و تصرفي که خود ميکند نارواست.
کتاب مراحل اخلاق در قرآن، آية الله جوادي آملي.
مائيم که اصل شادي و کان غميم
دوشنبه 97/04/11
دكتر علي صاحبي
نشر سايه سخن
************
ماييم که اصل شادي و کان غميم
سرمايه داديم و نهاد ستميـم
پستيم و بلنديم و کماليـم و کميم
آئينه زنگ خورده و جام جميم
هدف و مقصود ما از زندگي چيست؟
آيا هدف وجودي ما جستجوي خوشبختي و شادماني است؟
سعادت و خوشبختي يک احساس است و ما مسئول ساختن اين احساس هستيم.
فهرست مطالب
درس اول: زندگي چگونه عمل مي کند.
کنش و واکنش هاي زندگي. انسان مسئول واکنش هاي زندگي خود است. انسان توانايي اين را دارد که واکنش هاي متفاوتي نشان دهد. بنابراين بايد در اين مورد با خود بينديشد و مسئوليت آنها را بپذيرد.
درس دوم: جملاتي که بايد از آن پرهيز کرد.
درک تفاوت بين نخواستن و نتوانستن. اگر عده اي کاري را قبل از ما انجام داده اند قطعا” ما نيز مي توانيم انجام دهيم. مگر اين که نخواهيم انجام دهيم. مثلا” چون عده اي توانسته اند سيگار را ترک کنند قطعا” ما هم مي توانيم مگر اين که نخواهيم اين عمل را انجام دهيم. ولي چون تا به حال هيچ کسي نتوانسته است از ديوار رد شود طبيعي است ما هم نمي توانيم اين کار را انجام دهيم.
درس سوم: انگيزش
عده اي معتقدند ابتدا بايد انگيزه باشد بعد عمل کنند. در اين کتاب مي گويد ابتدا عمل را شروع کنيد انگيزه ايجاد خواهد شد.
درس چهارم: احياپذيري
انسان هنگام بروز مشکلات انرژي خود را از دست خواهد داد ولي بايد براي مقابله با مشکلات بعدي انرژي خود را دوباره بازسازي کند. و براي اين منظور بايد هر روز کار مفرح و لذت بخشي انجام دهد.
درس پنجم: غم و اندوه ناشي از تعطيلات
براي اين که از اوقات فراعت خود لذت ببريد از انتظارات غير واقع بينانه پرهيز کرده و در دام مقايسه نيفتيد.
درس ششم: چگونه تغيير کنيم
براي تغيير کردن، اولين گام ، درون نگري است. يعني مشاهده اعمال و افکار و احساسات خودمان. و فکر کردن درباره ي آنها.
درس هفتم: تصميم گيري، تصميماتي براي سال جديد
در شروع هر سال، در سه زمينه ذهن و جسم و روان خود تصميم ها و اهدافي را در نظر بگيريد و برنامه ريزي کنيد.
درس هشتم: بهبودي
تفاوت بين مداوا و بهبودي. در مداوا مشکل ريشه کن مي شود. بهبودي فرآيندي است روان شناختي و به معناي پذيرش واقعيت و تجربه کردن زندگي مي باشد.
درس نهم: خود اصلاحي
درک تفاوت بين ساده و آسان. بعضي امور راه حل هاي ساده اي دارند ولي به آساني انجام پذير نيستند. براي مثال موقع کم کردن وزن دو راه ساده وجود دارد کم خوردن و فعاليت بيشتر. ولي به آساني انجام پذير نيستند!
درس دهم: راحتي فلاکت بار
گاهي انسانها در شرايط بسيار بدي قرار دارند ولي به آن عادت کرده اند و با خود مي انديشند اين وضعيت را دارم تحمل مي کنم. مي ترسند شرايط جديدي را تجربه کنند زيرا مي ترسند نتوانند شرايط جديد را تحمل کنند. اين يعني راحتي فلاکت بار.
درس يازدهم: بخشايش
بخشش به خاطر خودمان است. هنگامي که نمي بخشيم افکار و احساسات بد را در هر بار يادآوري تجربه مي کنيم. و به خود آسيب مي زنيم. با بخشيدن، لااقل احساسات بد را دوباره تجربه نخواهيم کرد.
درس دوازدهم: مواجهه با بحران
آدم ها دو دسته اند. خطر ياب و فرصت ياب. در هر بحراني خطر و فرصتي نهفته است. بعد از دريافت خطر که لازمه بقا است بايد به دنبال فرصت باشيم ولي متاسفانه آنقدر به خطر توجه مي کنيم که فرصت ها را نمي بينيم.
درس سيزدهم: ناخرسندي واقع بينانه
انسان ها در هنگام بروز مشکلات، براي اجتناب از واقعيت زندگي، يا انکار مي کنند و يا اغراق مي نمايند. در حالي که تنها راه مقابله با مشکلات زندگي نگاه واقع بينانه به آن است.
درس چهاردهم: اشتباه کردن
متاسفانه در مسير تربيتي، ياد گرفته ايم که در انجام همه کارها بايد بي نقص عمل کنيم و از اشتباه پرهيز کنيم. در حالي که اشتباه کردن اولين گام براي يادگيري و موفقيت است.
درس پانزدهم: هشياري
براي زندگي معنادار، چالش مشتاقانه و هر روزه با يکنواختي، ضروري است. براي تغيير هميشه آماده باشيد. شيوه ي زندگي يکنواخت مي تواند تبديل به گور شود. هشيارانه به دنبال لحظات خاص و بيدارکننده ي زندگي باشيد.
درس شانزدهم: خود ارزشمندي
اعتماد به نفس يعني درک توانمندي ها. و خودارزشمندي يا عزت نفس يعني خود را دوست داشتن و درک ارزشمندي خودمان. و اين با خودخواهي فرق مي کند. اگر مي خواهيد ديگران را دوست داشته باشيد اول بايد خودتان را دوست بداريد.
درس هفدهم: افکار خودآيند (اتوماتيک)
افکار ما باعث بروز رفتار يا احساسات ما مي شوند و در بسياري از موارد اين افکار به صورت خودآيند تکرار شده و منفي مي
باشند. بايد با تمرين کردن ياد بگيريم افکار خود را به چالش کشيده و بدانيم همه آنها لزوما” درست نيستند.
درس هجدهم: مسئوليت پذيري
وقتي مسئوليت رفتارمان را به گردن ديگران مي اندازيم يعني ما قدرتي نداريم و براي بهبود زندگي ما، ديگران بايد تغيير کنند. مسئوليت پذيري به عمل منتهي مي شود. وقتي مسئوليت پذير باشيد فرمانده شما هستيد و مي توانيد براي بهبود و تغيير اقدام کنيد.
درس نوزدهم: جعبه زندگي
زندگي همانند جعبه اي است که مي توانيد آن را به نه قسمت يا نه دريچه تقسيم کنيد. و هر گاه يک موقعيت و دريچه آن مساعد نبود از دريچه اي ديگر به آن نگاه کنيد تا بتوانيد با نشاط و انرژي به دنبال بهبود زندگي باشيد.
درس بيستم: رفتارهاي حلاف عادت
تکرار و يکنواخت بودن باعث ايجاد عادت مي شود. بايد از تکراري بودن پرهيز کرد و انعطاف پذير بود. کارهاي يکنواخت خود را که مفيد نيستند شناسايي کنيد و به عمد بر خلاف آنها عمل کنيد. انعطاف پذيري براي يک زندگي سالم تر و شادتر ضروري است.
منبع
https://t.me/entekhabbehtar