سلام پيامبر(ص)

 امام باقر(ع):روزی جابر بن عبدالله انصاری رحمة الله علیه را دیدم و بدو سلام دادم و او سلامم را پاسخ گفت و سپس به من گفت: تو کیستی؟(در این هنگام، جابر دیدگانش را از دست داده بود)
گفتم: محمد بن علی بن حسین.
گفت: پسرم به من نزدیک شو.
پس بدو نزدیک شدم. آنگاه او دستم را بوسید و سپس خم شد که پایم را ببوسد ولی مانع این کارش شدم.
سپس جابر گفت: همانا رسول خدا(ص) به تو سلام می‌رساند.
پس گفتم: و بر رسول خدا باد سلام و رحمت و برکات خدا. ولی چگونه‌ای جابر؟
گفت: روزی با او [یعنی با پیامبر] بودم که به من گفت:‌ای جابر! امید است که تو باقی بمانی تا اینکه مردی از فرزندان مرا ببینی که بدو محمد بن علی بن حسین گفته می‌شود و خدا بدو نور و حکمت می‌بخشد. پس، از سوی من بدو سلام رسان.
ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۵۴، ص۲۷۶.

 

پيشگيري از ترس كودكان

 به کودک آگاهي بدهيد. آگاهي کودک از علل حوادث مي‌تواند ترس او را از حوادث طبيعي کاهش دهد. کودک خردسال از تاريکي مي‌ترسد چون نمي‌داند در تاريکي همان افراد و اشيايي وجود دارند که در روشنايي هستند.

در حضور کودک مشاجره نکنيد. جر و بحث و درگيري اعضاي خانواده، به‌ويژه والدين باعث از ميان رفتن اعتماد کودک به محيط اطراف مي‌شود و کودک احساس مي‌کند که هر لحظه ممکن است يکي از والدين را از دست بدهد.

کودک را بي‌دليل نترسانيد. برخي از والدين به اشتباه براي کنترل شيطنت کودک، او را از اموري چون تاريکي يا پليس مي‌ترسانند که اين کار باعث هراس کودک از اين موضوعات در آينده مي‌شود.

شوخي‌هاي ترسناک را کنار بگذاريد. روح کودک آسيب‌پذير است و تأثير ضربه روحي تا مدت‌ها، در روان او باقي مي‌ماند. مثلاً ترساندن کودک در تاريکي مي‌تواند عواقب وخيم و طولاني‌مدت در پي داشته باشد.

بازي و همکاري با همسالان را به او بياموزيد. بازي و همکاري با همسالان را به او بياموزيد. کودک گوشه‌گير و منزوي، عزت نفس پايين‌تري دارد و در موقعيت ناآشنا احساس آسيب را تجربه مي‌کند.

در درمان ترس تأخير نيندازيد، زيرا عوارض بدني، ذهني، رواني و تربيتي بسياري در پي دارد.

ترس از گربه و غريبه بزرگ‌سال، گاهي به‌صورت خودبه‌خودي بهبود مي‌يابد ولي اگر بهبود نيابد و پايدار شود، اقدام به درمان لازم است.

ترس، سرايت‌کننده است به‌ويژه در کودکان، پس بايد مراقب اطرافيان فرد ترسو باشيد.

کودکان وابسته بيش‌تر از بقيه کودکان، ترس را تجربه مي‌کنند.

کودکاني که در زندگي دچار آسيب و بحران شده‌اند، بيش‌تر از ديگران مي‌ترسند.

 

هادي عبدلي، مجله خانه خويان، شماره 59، کانال خانه خوبان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

 

قيام توابين

 پس از واقعه عاشورا و شهادت امام حسین(ع) و یارانش، برخی شیعیان که با وعده بیعت، از حسین بن علی(ع) دعوت کردند به کوفه بیاید و سپس از خطای خویش در پیمان شکنی و یاری نرساندن به امام(ع)، سخت پشیمان بودند، تصمیم بر آن گرفتند که گناه و اشتباه خویش را جبران کنند. آنان در جلسات متعدد به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی به این نتیجه رسیدند که این ننگ جز با کشته شدن در راه امام حسین(ع) و گرفتن انتقام از قاتلان وی پاک نمی‌شود.
سلیمان بن صرد در ربیع الاول سال ۶۵ق قیام خود را شروع کرد. هرچند افراد زیادی وعده داده بودند که همراه وی می‌شوند اما سرانجام چهار هزار نفر در نخیله ،محل تجمع سپاه توابین، حضور یافتند

 لشکر توابین در ۵ ربیع‌الاول از نخیله راهی دمشق شدند. هنگامی که سپاه به کربلا رسید، از اسب‌ها پیاده شدند و گریان خود را به قبر امام(ع) رسانده و اجتماع پرشوری را تشکیل دادند.سلیمان در میان آنان گفت: خدایا تو شاهد باش که ما بر دین و راه حسین(ع) و دشمن قاتلان او هستیم. توابین نیز به دعا پرداختند تا حال که توفیق شهادت در رکاب حسین(ع) نصیب آنان نشده است، خداوند از شهید شدن آنان پس از او محروم نسازد.
در ۲۵ جمادی الاول، دو سپاه برابر یکدیگر قرار گرفتند و نبرد بین توابین و لشکر شام آغاز شد.فرماندهی سپاه شام را عبیدالله بن زیاد بر عهده داشت.پس از نبرد چهار روزه، بسیاری از توابین به شهادت رسیده، در محاصره سپاه دشمن قرار گرفتند. فرماندهان توابین یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند و اندک باقیمانده آنان به فرماندهی رفاعه بن شداد بجلی مجبور به عقب‌نشینی شدند. توابین در مسیر بازگشت به شیعیان بصره و مدائن برخوردند که به یاری آنان آمده بود و پس از ابراز اندوه به شهرهای خود بازگشتند
محمدرضا سفاک امانی، قیام توابین،نشریه فرهنگ کوثر 1378، شماره 36.

 

پيامبر آسان ساز

پيغمبر (صلى الله عليه وسلم) :
إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَبْعَثْنِي مُعَنِّتًا وَلَا مُتَعَنِّتًا وَلَكِنْ بَعَثَنِي مُعَلِّمًا مُيَسِّرًا ؛ خداوند مرا سخت ساز و سخت گير مبعثوث نكرده بلكه معلمي آسان گير و آسان ساز مبعوث كرده است. [1]
…. خدا من را معلم مبعوث کرده است؛ معلمِ ميسّر، يعني آسان‌ساز. زندگي را براي متعلمين خودم با آموزشهاي خودم آسان ميسازم و کار را بر آنها آسان ميکنم. اين آسان‌سازي، غير از آسان‌گيري است؛ يعني سهل‌انگاري نيست. من معنّت و متعنّت نيستم. نه خودم را دچار پيچ و خمهاي دشوار زندگي ميکنم، نه مردم را؛ بلکه با تعليم خود، مردم را به راه راست، راه صحيح، راه آسفالته، صراط مستقيم هدايت ميکنم. آسان‌سازي يعني اين. انسان گاهي به يک هدفي ميخواهد دست پيدا کند، راه را بلد نيست. سنگ و خاک و خاشاک و بلنديهاي نفسگير؛ دائم برو بالا، دائم بيا پائين، آخرش هم يا ميرسد، يا نميرسد؛ اين تعنّت است. يک وقت نه، يک آدم آشنا و واردي همراهش ميرود و آن انسان وارد ميگويد آقا! از اينجا برو، هم راه هموار است، هم نزديک است، هم حتماً شما را به هدفت ميرساند. «معلّماً ميسّرا» يعني اين….[2]
پيامبر مي فرمود: خداي مهربان مرا نفرستاده که پيغمبر سخت‌گيري باشم. براي پيغمبر ما رنج امت سنگين و سخت بود. در احکام و آئيني که آوردم سخت‌گير نيستم. «متعنّت» يعني طرف را به زحمت بياندازي. ايراد بي‌جا بگيري. مثلاً يک معلمي است که خيلي سخت مي‌گيرد. براي نيم نمره طرف را رد مي‌کند. معلم‌هايي که به بچه‌ها و خودشان و ديگران سخت مي‌گيرند را خدا دوست ندارد. پيغمبر خدا مي‌فرمايد: من معلم سخت‌گيري نيستم. معلم بهانه‌گيري نيستم. دنبال يک بهانه مي‌گردد که طرف را تجديد کند. آقايي مي‌گفت: ما دبيري داشتيم مي‌گفت: من نمره بيست تا به حال به کسي ندادم. اگر مي‌خواهي به تو بيست بدهم بايد تمام اين تاريخ را حفظ کني. مي‌گفت: حفظ کردم! آمدم جلوي بچه‌ها جواب دادم. عصباني شد و گفت: من تا به حال بيست به کسي ندادم ولي مجبور کردم بدهم. اين چه معلمي است؟ چرا بايد سخت‌گير باشيم؟ ما نمي‌گوييم به کسي که چهار شده است، ده بده. ولي کسي که نه و نيم شده، ده بده. مدارا و مراعات کنيم. کسي با نيم نمره گاهي رفوزه مي‌شود، خانواده‌اش به هم مي‌خورند و آبرويش مي‌رود. ما هرج و مرج را قبول نداريم. ولي سخت‌گيري خوب نيست. خدا مرا نفرستاده که سخت‌گير و بهانه جو باشم، « وَلَكِنْ بَعَثَنِي مُعَلِّمًا مُيَسِّرًا » من پيغمبر مُيسّر هستم، يعني سخت گير نيستم و آسان مي‌گيرم. پس دين پيغمبر ما دين آساني است.
دوش با من گفت کارداني تيزهوش *** و از شما پنهان نشايد کرد سرّ مي فروش
گفت آسان گير بر خود کارها کز روي طبع *** سخت مي‌گيرد جهان بر مردمان سخت کوش

 

1.صحيح مسلم ، مسلم النيسابوري، ج4 ، ص 188 ؛ كنز العمال، متقي هندي، ج11، ص 424 .
2. مقام معظم رهبري، سايت ايشان
صحيح مسلم، ج2، ص1104، ح 1478
برنامه سمت خدا، راهکارهاي درمان وسواس فکري و عملي ،حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد، تاريخ پخش: 15-03-96


احترام به مادر

 امام علىّ بن الحسين ، حضرت زين العابدين عليه السّلام بسيار به مادر خود احترام مى نمود و لحظه اى از خدمت به او و رعايت حقوقش دريغ نمى كرد.
روزى عدّه اى از اصحاب به آن حضرت عرض كردند: ياابن رسول اللّه ! شما بيش از همه ما نسبت به مادرت نيكى و خدمت كرده اى و مى كنى ؛ ولى با اين حال ، يك بار نديده ايم كه با مادرت هم غذا شده باشى ؟
حضرت سجّاد عليه السّلام در جواب ، به اصحاب خويش فرمود: مى ترسم سر سفره اى كنار مادرم بنشينم و بخواهم لقمه اى را بردارم كه او ميل آن را داشته است كه بردارد، و به همين جهت سعى مى كنم كه با او هم غذا نباشم .
علامه سید محسن امین، اعيان الشّيعة : ج 1، ص 634.

 

 
مداحی های محرم