همچون جبرئيل
پنجشنبه 97/03/24
روايت داريم: فردي نزد پيامبر آمد که به او پلنگ مي گفتند زيرا صورتش خال خالي بود و خيلي زشت بود . او به پيامبر گفت که خدا چه چيزهايي را واجب کرده است ؟پيامبر فرمود نماز، روزه، حج و… بعد مستحبات. او گفت که من بر واجباتم چيزي اضافه نمي کنم زيرا خدا مرا زشت خلق کرده است و من فقط واجبات را انجام مي دهم. جبرئيل نازل شد و گفت که خدا به اين مرد سلام مي رساند. جبرئيل بخاطر زشت ها هم نازل مي شود. به او بگو که آيا راضي نيستي که روز قيامت آنقدر زيبا باشي که در قيامت به شکل جبرئيل محشور بشوي؟
او خوشحال شد و گفت: اي پيامبر، آنقدر کارهاي مستحبي انجام مي دهم که خداوند از من راضي باشد. تمام کساني که قيافه خوبي ندارند يا معلوليتي دارند بدانند که خداوند جبران مي کند.
روايت داريم که اگر ضعفا نبودند خدا بلا نازل مي کرد. خدا پيش دل شکسته هاست. وقتي پيامبر وارد مدينه شدند همه مي گفتند که به منزل ما بيا ولي پيامبر گفت که هر جا شتر من بنشيند من همانجا مي روم. شتر در خانه ي مرد فقيري زانو زد. او سالها فقر را تحمل کرد تا اينکه پيامبر ميهمان او شد. خدا کار او را جبران کرد. اين براي ما آرزو است که بزرگي به ما سلام برساند. تمام آرزوي من اين است که يکي از ائمه گوشه چشمي به ما برساند.[1]
….
كليد واژه ها: بد شكلي هراسي، اضطراب، نشخوار ذهني، مقايسه هاي اجتماعي
حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد، برنامه سمت خدا 1391-12-07
مدارا با دشمن
چهارشنبه 97/03/23
ابن مسکان مي گويد: امام صادق (عليه السلام) به من فرمود:
من تو را چنين تصور مي کنم که اگر کسي نزد تو علي (عليه السلام) را دشنام دهد و تو بتواني بيني دشنام دهنده را از جا برکني، قطعا اين کار را انجام مي دهي!
عرض کردم: بلي، فدايت شوم! من اينگونه هستم، نه تنها من، بلکه خاندانم نيز اين چنين هستند، همه ما از غيرت ديني برخورداريم.
امام فرمود: نه! اينگونه مباش، اينطور رفتار مکن.
به خدا سوگند! گاه مي شود که من مي شنوم کسي علي را دشنام مي دهد و ميان من و او جز يک ستون فاصله نيست، خود را پشت ستون پنهان مي کنم (ناديده گرفته) و مشغول نماز مي شوم.
حتي پس از آنکه از نمازهاي خود فارغ شدم، اگر گذرم از نزديک وي بيفتد بر او سلام و با او دست مي دهم.
تذكر:
وقتي دين ما را تشويق ميكند اين قدر اهل مدارا باشيم و زود با دشمن اعلام جنگ نكنيم بلكه اختلافات رفع شود، درباره رابطه با دوستان و نزديكان و همسايگان و خانواده چه قدر وظيفه ما سنگين تر است.
محمود ناصري، داستانهاي بحارالانوار، ج9
ده اشتباه در فرايند آشنايي
چهارشنبه 97/03/23
در فرايند آشنايي هنگام خواستگاي ممكن است چند اشتباه بزرگ از طرف ما رخ دهد. اين اشتباهات به ترتيب عبارتند از:
1- سؤالات كافي نمي پرسيم.
2- نشانه هاي هشدار دهنده مشكلات بالقوه را ناديده مي گيريم.
3- عجولانه و زود هنگام، سازش مي كنيم.
4- تسليم نياز جنسي مي شويم.
5- تسليم زرق و برق هاي مادي و ظاهري مي شويم.
6- تعهد را مقدم بر تفاهم مي دانيم (قبل از اين كه متوجه شويم كه با او تفاهم داريم و قبل از اين كه متوجه شويم كه آيا او همسر مناسبي براي ما هست يا نه، متعهد به ازدواج با او مي شويم.)
7- ترديدهاي خود را ناديده مي گيريم.
8- تفاهم را بر علاقه و محبت مقدم مي دانيم (درست است كه تفاهم در ازدواج لازم است، اما كافي نيست. ازدواج زماني به ساماني موفق خواهد رسيد كه سه عنصر« تفاهم » و « تعهد » ،« علاقه »با هم وجود داشته باشد.)
9- باور به اينكه او را تغيير خواهيم داد.
10- باور به اين كه پس از ازدواج مشكلات كم مي شود. [1]
نکته: در موقع خريد پارچه، حاشيه آن را خوب نگاه کن، و در موقع ازدواج، درباره مادر زن تحقيق کن.
1.مهدي، مير محمد صادقي، آموزش پيش از ازدواج، ص21-35
مشورت كن ولي....
سه شنبه 97/03/22
هنگامي که از کسي مشورت ميگيريم يا راهنمايي ميخواهيم بايد شرايط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگيريم. لزوما هر تجربهاي که ديگران دارند براي ما مناسب نيست.
يک نفر ممکن است بگويد که با ازدواج پنجره هاي خوشبختي به روي من باز شده است، پشيمانم از اينکه زودتر ازدواج نکردم ديگري مي گويد آدم عاقل مگر ازدواج مي کند؟ از ازدواجم مثل…پشيمانم!
يکي مي گويد طلاق بگير، ديگري مي گويد بايد بسازي
يکي مي گويد…، ديگري مي گويد….
آهويي از شتري پرسيد:
«عمق اين رودخانه چه اندازه است؟»
شتر جواب داد: « تا زانو»
وقتي آهو توي رودخانه پريد، آب از سرش هم گذشت و همين طور که دست و پا ميزد به شتر گفت:
«تو که گفتي تا زانو! »
شتر جواب داد: « بله، تا زانوي من، نه زانوي تو »
در هر کاري با اهل آن کار مشورت کنيم
نرم افزار لبخندها و دلخندها، سايت انجمن گفتگوهاي ديني
باغبان خيرخواه
سه شنبه 97/03/22
اين باغبانها قيچي باغباني دارند.
خيلي هم تيز و بُرنده است.
نشستي کنار گلي و داري تماشايش ميکني. چهقدر زيبا و جذاب است. يکوقت باغبان با يک قيچي که در دستش است، شروع ميکند بيرحمانه اين ساقهها و شاخهها را ميچيند.
ميگويي: حيف است، نکن. خيلي زيباست. گوشش به حرف شما بدهکار نيست.
بهظاهر بيرحمانه است؛ اما درحقيقت رحمت است به اين گل. چون رشد گل در همين هرس کردن است.
درست است در ظاهر کوتاهش ميکند؛ اما بلند شدن و قد کشيدن و قامت کشيدن اين گل به همين است. منتها تو الآن را ميبيني و او چهار روز ديگر را ميبيند. او بهارش را ميبيند.
اين عالم هم باغ است. آدمها هم گل هستند و خدا باغبان است.
اين باغبان هم قيچي دارد. قيچي تندوتيزي هم دارد. بيرحمانه هم قيچي ميکند.
يک وقتي يک منصبي را بيرحمانه از تو ميگيرد. زمين ميروي و آسمان ميروي و التماس ميکني، عين خيالش نيست. چرا؟
چون رشد تو را دليل ميبيند. حالا شما نگاه کن. اگر ما اين را بفهميم، غمهاي ما تبديل به شادي نميشود؟
غمهاي ما کجاست؟
وقتي چيزي را از دست ميدهيم. اين ميگويد: بابا اين چيزي که تو از دست ميدهي، من دارم تو را هرس ميکنم. رشد تو در همين است. چون من رب هستم. تربيت تو در همين است.
حجتالاسلام و المسلمين محمدرضا رنجبر، مجله خانه خوبان، شماره 103