كوچولوهاي معتاد...كودک و تلويزيون...

شناسايي معتادان
اگر كودكتان را از تماشاي تلويزيون بازداشتيد و با واكنش‌هاي منفي و رفتارهاي پرخاشگرانه، اضطراب، افسردگي و ناتواني در کنار آمدن با اوقات بيکاري‌اش روبه‌رو شديد؛ اگر فرزندتان زمان زيادي را براي تماشاي تلويزيون صرف مي‌کند؛ اگر برنامه جذابي براي تماشا وجود ندارد، ولي او هم‌چنان پاي تلويزيون لم داده؛ اگر با تماشاي تلويزيون احساس آرامش موقتي مي‌کند و با خاموش شدنش اين احساس از ميان مي‌رود، ما با اطمينان خاطر و بدون هيچ ملاحظه‌اي به شما مي‌گوييم: آقا يا خانم محترم كودك شما معتاد است!

امان از دوست بد و ذغال خوب!
اين جعبه كوچك برقي چه چيزي توي آن كلاه سحرانگيزش پنهان كرده كه كودك ما اين‌طور مفتونش شده و فريب‌هايش را باور مي‌كند؟ چرا كودكان ما به تلويزيون معتاد مي‌شوند؟
اصلاً عيب كار ما در كجاست؟
جذابيت: رنگ‌هاي دلربا، تصاوير زيباي پر کشش، هيجان بالا، داستان‌پردازي، روياسازي و ده‌ها تكنيك ديگر دور هم نشسته‌اند تا چيزي به اسم جاذبه بسازنند.

عدم برنامه‌ريزي براي فعاليت‌هاي کودک: وقتي براي اوقات فراغت فرزند خود برنامه‌اي نداريم يا او را به‌سمت فعاليت‌هاي مفيد مثل ورزش کردن، تفريح يا مطالعه راه‌نمايي نمي‌كنيم، چه چيزي جايگزين مي‌شود؟

تنهايي کودک: وقتي كودك مدت‌ها با تنهايي، تنها باشد، از دوستان خوب و والديني هم كه او را از توجه و محبت سرشار كنند، خبري نباشد، چه اتفاقي مي‌افتد؟

الگوي خانوادگي: در خانه‌اي که تلويزيون به يكي از اعضاي پركار ولي بي‌هدف آن تبديل شده، هميشه روشن است و اصلاً مهم نيست که چه برنامه‌اي دارد، ناخواسته زمينه ابتلاي کودک فراهم شده است.

محيط: اگر فضاي خانه و دوستان، محيط دفع و طرد كودك باشد، او به تلويزيون پناه مي‌برد. تماشاي زياد اين وسيله، گاهي نشان‌دهنده ناآرامي خانوادگي است. اگر کودک در محيط خانواده و خارج از آن، روابط مناسب، صحيح و لذت‌بخشي با پدر و مادر و هم‌سالان خود نداشته باشد، ناگزير به‌سوي دنياي شيرين تلويزيون عقب‌نشيني مي‌کند.

رسول گرامي اسلام (ص) مي‌فرمود «كودكان را دوست بداريد و نسبت به آنان رئوف و مهربان باشيد.» هم‌چنين روش حضرت در خانواده اين بود كه همه روزه صبح دست محبت بر سر فرزندان خود مي‌كشيد.

 

هادي عبدلي، مجله خانه خوبان ، شماره 57، کانال خانه خوبان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

 

خود را بشكن

خود را بشکن

شير آن است که…
يکي را در پيش رسول (ص) مي گفتند که وي بسيار نيرومند است.
گفت: چرا؟
گفتند: با هر که کشتي گيرد، وي را بيفکند و بر همه کس غالب آيد. رسول (ص) گفت: قوي و مردانه آن کس است که بر خشم خود غالب آيد، نه آن که کسي را بر زمين بيفکند.
سهل دان شيري که صف‌ها بشکند
شير آن است که خود را بشکند
عبدالله بن مسعود مي گويد: روزي پيامبر (ص) مالي را قسمت مي کرد. يکي گفت: اي محمد! به انصاف، قسمت نکردي. رسول (ص) خشمگين شد و رويش سرخ گشت؛ اما بيش از اين نگفت که خداي رحمت کند برادرم موسي را که وي را بيش از اين رنجاندند و او بر همه، صبر کرد.

 

حکايت پارسايان،رضا بابايي، ص68
http://www.ghadeer.org/Book/1500/238648


بند كفش

 امام صادق (عليه السلام) به همراه برخي ياران به راهي مي رفت که در اين راه بند کفش امام پاره شد. به طوري که کفش ها از پاي حضرت در مي آمد و راه رفتن را براي ايشان مشکل کرده بود. امام پس از مقداري که راه رفت، ايستاد و کفش ها را در آورده و به دست گرفت و پا برهنه به راه ادامه داد.
يکي از صحابه فوري بند کفش خود را باز کرد که به آن حضرت بدهد، ولي امام حاضر نشد بند کفش او را قبول کند. سپس [ به عنوان درس] فرمودند: اگر مشکلي براي کسي پيش آمد، خود به تحمل آن از ديگران سزاوارتر است و معنا ندارد به خاطر به وجود آمدن حادثه اي براي يک نفر، ديگري به رنج و زحمت بيفتد.
کلینی، الکافي، ج6، ص464

 

شفاي بيمار

 عبد الواحد بن زید می‌گوید: به حجّ رفته و در حال طواف بودم که کنار رکن یمانى، دو زن را دیدم که یکى به دیگرى می‌گفت: نه، به حق کسى که به جانشینی انتخاب شد و کسى که به مساوات حکم می‌کرد و عادلانه قضاوت می‌نمود، همسر فاطمه زکیّه، رضیّه و مرضیّه، این‌گونه نبود. از آن زن پرسیدم: او کیست؟! گفت: او امیر مؤمنان على بن ابی‌طالب، … است. گفتم: او را از کجا می‌شناسى؟
گفت: چگونه نشناسمش با آنکه پدرم در صفین در کنار او شهید شد. هنگامی که ایشان از صفین برگشت. به خانه‌مان آمد و به مادرم فرمود: اى مادر یتیمان! حالت چگونه است؟ مادر گفت: خوب است. آن‌گاه مادرم، من و این خواهرم را نزدش آورد. من آبله داشتم و بینایی چشمانم را از دست داده بودم. امام با دیدن من آهى کشید و فرمود: «براى هیچ مصیبتى به اندازه مصیبت کودکان خردسالی آه نکشیدم که پدری را از دست دادند که در مشکلات، حضور در خانه و نیز در مسافرت‌ها سرپرست آنان بود». سپس حضرت دست مبارکش را بر صورتم کشید و همان هنگام، چشم‌هایم باز شدند. به خدا سوگند! اکنون من می‌توانم شتر رمیده را در شب تاریک ببینم و این به برکت آن‌حضرت بود که درود خدا بر او و خاندانش باد.
عماد الدین طبرى، حسن بن على‏، مناقب الطاهرین، ج ‏2، ص 526 – 527،

 

تبدیل شدن سنگ ریزه به جواهر!

امام علی(ع) و گروهی از پیروانش در مسجد کوفه بودند که مردی خطاب به حضرتشان گفت: پدر و مادرم فدایت! عجیب است که دنیا در دست دشمنانتان بوده و شما از آن بهره‌ای ندارید! حضرت فرمود: «گمان می‌کنی ما دنیاطلبیم اما به آن دست نمی‌یابیم؟!»، آن‌گاه مشتی از سنگ‌ریزه برداشته و آن‌را به جواهر مبدّل ساخت و پرسید: «اینها چیست؟»گفت: بهترین نوع جواهر! حضرت فرمود: «اگر دنیا را بخواهیم برای ما وجود دارد اما نمی‌خواهیم» و سپس جواهر را دور ریخت که دوباره به سنگریزه تبدیل شدند.
صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(ص)، ج ‏1، ص 375.