كتك زدن كودك

 

در سفر روستايي، کودکان مشغول قصه خواني بودند، يک پسر بچه نه ساله، گوشه گير و آرام بود. خانمي مراجعه کرد و ضمن اشاره به کودکش گفت: اين بچه اصلا به حرف هام توجه ندارد، خودم و خواهرش را کتک مي زند. مشاور گروه نيم ساعت به اين خانم مشاوره و راهکار ارايه کرد.

بعد از جلسه قصه خواني، سر و صداي زيادي من رو به خود متوجه کرد، به طرف صدا رفتم، همان خانم را ديدم که به شدت فرزندش را کتک مي زند و از صورت کودک خون مي آمد. سوال کردم: چرا بچه را کتک مي زني؟

گفت: با بچه ها دعوا مي کند، بچه ها هم کتکش مي زنند.

به او مي گويم: چرا دعوا مي کني که کتک بخوري؟

گفتم: الان شما بيش از ديگران او را کتک زدي، به بچه ها فهماندي که مي توانند فرزندت را کتک بزنند. در عين حال کتک هاي تو به اين كودك مجوز زدن در شرايط ديگر را مي دهد و اين بچه را سرخورده و کتک خور کرده.

گريه هاي آرام و بي صداي کودک، دلم را لرزاند. از مادر خواستم محبتش را از فرزند دريغ نکند. او را بغل کن و ببوسش. خانم، خنده اش گرفت و احساس کردم به ندرت او را بوسيده و محبت کرده.
دستمال آوردم خون هاي بچه را پاک کردم، سعي کردم مقداري صميمانه باهم حرف بزنيم.

بعد دريافتم اين خانم درعين عدم آگاهي از امور تربيت فرزند، از نبود شوهر(شوهرش در استان‌هاي مجاور کارگري مي کرد) رنج مي برد و فشارهاي عصبي خود را بر کودکانش خالي مي کند.
بسياري از مردها، چندين ماه به شهرهاي مختلف مي روند و کارگري مي کنند و امور زندگي بر خانم ها فشارهاي طاقت فرسايي مي آورد.

 

كانال قصه.رنگ.توپ، حجت الاسلام و المسلمين اسماعيل آذري نژاد
https://t.me/qesekodak
https://instagram.com/smaeel_azari96

 

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.