عادت تثبيت شده
چون ز عادت گشت محکم خوي بُد
خشم آيد بر کسي کَت وا کَشد
خوي و خصلت آدميان بر دوگونه اند، خصلت ها و يا صفات ممدوح و پسنديده که نشان آن پذيرا شدن عقول هوشيار جمعي انسان هاست که عمدتاً به وسيله انبياء و اولياء الهي که زشتي ها و زيبايي ها را مي شناسند تعريف و تبيين شده است و آن ديگري که مذموم و ناپسند است آن دسته از صفات مردمان است که خرد جمعي آدميان آن را به نيکي بر نمي تابد و از ناحيه اولياء حق به رذيلت و زشتي از آن ياد شده است.
حالات و رفتارها چه مثبت و چه منفي در اثر استمرار و تکرار استحکام مي يابد و به عادت ها مبدل مي شود و تا آنجا پيش مي رود که به صورت طبيعت ثانوي در وجود انسان آشکار مي گردد. در روايتي از معصوم(ع) آمده است که : العادهُ طبعُ ثانٍ : عادت طبيعت دوم انسان است و راندن و دور کردن عادت ها کاري بس دشوار و شکننده است.
مولانا در اين بيت مي گويد: چنانچه خوي ناشايست انسان در سيطره عادت محکم و استوار شد و به طبيعت دوم مبدل گرديد، فرار از چنگال آن سخت و گاهي ناممکن است و چنان با وجود آدمي ممزوج مي شود که اگر ناصح و مصلحي بخواهد صاحب اين خصلت ها را نصيحت کند و او را از تکرار و استمرار زشتي ها بازدارد مورد غضب و خشم صاحب آن واقع مي شود و چه بسا آتش خشم او دامنش را بگيرد و هستي اش را مورد مخاطره قرار دهد.
عادت ها در وجود انسان آنچنان استوار مي شوند که قبح و زشتي آن ها ناديده انگاشته مي شود و دارنده عادات را در مقابل مصلحان قرار ميدهد. اين قاعده در امور فردي و جمعي نيز صادق و اجتماعات بشري هم چنانچه به عادت هاي ناشايست دچار شوند کار مصلحان را با دشواري و مقاومت مواجه مي کنند، مصداق قرآني آن همانا داستان قوم لوط است که عادت بسيار زشت خود را امري موجه مي دانستند و در مقابل رسول حق به مقابله برخواستند و هدايت هاي نبي خدا را بر نتافتند و به غضب الهي گرفتار آمدند.
چون خلافِ خوي تو گويد کسي کينه ها خيزد تو را با او بسي
هزار قانون زندگي (برگرفته از مثنوي معنوي)، محمود قنبري و همكاران، قانون467
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط جمالی در 1397/12/15 ساعت 09:01:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |