شما كه لالايي بلدين...
هيچوقت درکم نميکنند. هميشه سرزنشم ميکنند. هميشه دستور، اين کارو بکن، اون کارو نکن، اينجا برو، اونجا نرو، …
خسته شدم. با همکلاسيهام که حرف ميزنم بيشترشون همينو ميگن. اونها هم از دست پدر و مادرشون ذلّه شدن. کِي باورشون مي شه که
من ديگه بزرگ شدم!!
ديشب خاله سميه با شوهرش دعوا کرده بود، اومده بود خونه ما؛ مادرم خيلي با خاله حرف زد. مدام بهش ميگفت: خودتو بذار جاي شوهرت. اون مَرده، حق داره. دوست داره بهترين زندگيرو براي تو و بچهها درست کنه.
همينطور که مادرم با خاله سميه حرف ميزد رفتم تو فکر. دلم ميخواست پاشم همونجا به مادرم بگم «شما که لالايي بلدين چرا خودتون خوابتون نميبره؟» چرا شما و پدر هيچوقت خودتونو جاي من نميگذاريد تا بفهميد در عين اينکه با تمام وجودم دوستتون دارم ولي از اين همه سرزنش و امر و نهي خسته شدم و بيزارم؟
امام حسن عسکري (ع) فرمودند: در مقام ادب همين بس که آنچه براي ديگران نميپسندي، خود از آن دوري کني.(مسند الامام العسکري، ص 288).
رضا محمدي،مجله خانهخوبان، شماره62، کانال خانه خوبان
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط جمالی در 1397/07/18 ساعت 11:20:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |