جشن قتل و اسارت خاندان پیامبر (ص)

یکی از اصحاب رسول الله به نام سهل بن سعد نقل می کند : وارد شام شدم و دیدم مردم جشن با شکوهی گرفته اند. تعجب کردم. پرسیدم: امروز که عید نیست! چرا چنین جشنی گرفته اید؟ پاسخ دادند: سر حسین، فرزند رسول الله را از کوفه به شام هدیه می آورند.
گفتم: شگفتا! سر فرزند رسول الله را می آورند و شادمانی می کنید!؟
یک کاروان از دروازه ساعات دمشق وارد شد. سری که شباهت بسیاری به رسول الله داشت را بر نیزه دیدم. پشت سر نیزه دار نیز اهل بیت حسین، بر شتران عریان نشسته بودند، نزدیک کاروان رفتم و از یکی از بانوان پرسیدم: نام تو چیست؟پاسخ داد: سکینه، دختر حسین گفتم: من از یاران جد تو هستم. هر حاجتی داری بگو انجام دهم. فرمود: فقط به کسی که سر پدرم را بر نیزه دارد بگو کمی جلوتر برود تا مردم مشغول دیدن سر او شوند و ما را نبینند! ما محارم رسول الله هستیم.
نزد سربازی که سر حسین را بر نیزه داشت رفتم و گفتم: به تو چهارصد درهم می دهم ، فقط کمی جلوتر از اهل بیت حسین حرکت کن. نیزه دار هم قبول کرد و جلوتر رفت .
ترجمه مقتل خوارزمی ، صفحه 260

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.