امام حسن و پاسخ ناسزا

مردي از شاميان گويد: روزي در مدينه وارد شدم و شخصي را با چهره اي آرام و نيکو ديدم که بسيار آراسته بود.
درباره نام آن شخص پرسيدم، گفتند او حسن بن علي است.با شنيدن نام علي خشمي سوزان سراپاي وجودم را گرفت و به سمت حسن بن علي رفتم و پرسيدم: تو فرزند علي هستي؟ گفت: آري
با تاييد او، سيل دشنام و ناسزا بود که از دهانم سرازير شد و هر چه ميتوانستم به او و پدرش گفتم.

وقتي فحش هايم تمام شد، حسن بن علي با مهرباني از من پرسيد: آيا غريب هستي؟!
گفتم: آري، از شام مي آيم.
فرمود: با من بيا،اگر مسکن نداري، به تو مسکن ميدهم.اگر پول نداري، به تو کمک ميکنم و اگر نيازمندي، بي نيازت مي سازم.
من خجلت زده و شرمسار،از او جدا شدم در حالي که در روي زمين کسي محبوبتر از او نزد من نبود.
مبرد نحوی، الکامل في اللغه و الادب ، جلد ۱،صفحه ۲۳۵

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.