موضوع: "اخبار مدرسه"
پیامبر رحمت یا جنگ
یکشنبه 96/09/26
آیا پیامبر(ص) افراد زیادی را در جنگها به قتل رساند؟
ابو الاعلی مودودی میگوید: مورخان چنان برجستگی به جنگهای دینی(جهاد) پیامبر اسلام(ص) دادهاند که مردم را گمراه ساخته و به این عقیده غلط معتقد ساختهاند که انقلاب او در عربستان به ضرب شمشیر و خونریزی ببار نشست. حال آنکه در طی تمام این جنگها بیش از هزار یا هزار و دویست نفر کشته نشدهاند … اگر تاریخ انقلابهای جهان را در نظر آورید اذعان خواهید کرد که این انقلاب، شایسته آن است که «انقلاب بی خونریزی» نامیده شود. «1»
تعداد کشته شدگان در جنگهای زمان پیامبر(ص) نسبت به تعداد کل مردم و نیز جمعیت حاضر در جنگها رقم قابل توجهی نبوده است.
به دیگر سخن، اگر کشته شدن، حق کشته شدگان بوده - حتی اگر چون طوفان نوح و غرق شدن آل فرعون، هزاران هزار نفر هم کشته میشدند – نکوهشی متوجه پیامبر اسلام(ص) نخواهد بود. مهم آن است که حضرتشان بدون دلیل، فرد یا افرادی را نکشته است.
(1). اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، خرمشاهی، بهاءالدین، تهران، انتشارات خوارزمی، 1362ش.
نافرمانی، ناجوانمردی
یکشنبه 96/09/26
حضرت ابراهیم علیه السلام بسیار میهماندوست بود و تا میهمان به خانه او نمى آمد، غذا نمى خورد.
زمانی فرا رسيد كه يك شبانه روز، هیچ میهمانی بر او وارد نشد؛ پس از خانه بيرون آمد و به جستجوى میهمان پرداخت. پيرمردى را ديد، جوياى حال او شد، ولی فهميد آن پيرمرد، بت پرست است. حضرت ابراهيم گفت: «افسوس! اگر بت پرست نبودی، میهمان من می¬شدى و از غذاى من مى خوردى».پيرمرد از كنار ابراهيم گذشت. در اين هنگام جبرئيل بر ابراهيم نازل شد و گفت: «خداوند مى فرمايد اين پيرمرد، هفتاد سال مشرك و بت پرست بود، ولی ما رزق او را كم نكرديم. اينك که غذای يك روز او را به تو حواله نموديم، تو به خاطر بت پرستى، به او غذا ندادى!»
حضرت ابراهيم عليه السلام پشيمان شد و به جستجوى آن پيرمرد رفت. او را پيدا كرد و با اصرار به خانه خود دعوت نمود. پيرمرد بت پرست گفت: «چرا بار اول مرا رد كردى، ولی حالا دعوت می کنی؟»
حضرت ابراهيم ، پيام و هشدار خداوند را به او خبر داد.
پيرمرد به فكر فرو رفت و گفت: «نافرمانى از چنين خداوند بزرگوارى، دور از مروت و جوانمردى است.»
آن گاه به یگانگی خداوند اقرار نمود و آيين ابراهيم عليه السلام را پذیرفت.
محمد عوفی، جوامع الحكايات، صفحه ۲۱۱
المحجة البيضاء، جلد ۷ ، صفحه ۲۶۶
مصحف فاطمه (س)
یکشنبه 96/09/19
مصحف حضرت فاطمه چه بوده و الان کجاست؟
تا پايان قرن اول، لفظ «مصحف» به معناى كتاب مجلد و يا دفترچه جلد شده بود كه افراد، دانش و آگاهى خود را در آن ضبط مى كردند. و بعدها از قرآن نیز به همین جهت مصحف گفته اند.
بنابر احادیثی، دخت گرامى پيامبر داراى مصحفى بوده و دانش و آگاهى هاى خود را كه از پدر بزرگوارش برگرفته بود، در آن بنويسد و براى فرزندان خود، بصورت بهترين ميراث، به يادگار بگذارد.
خوشبختانه فرزندان فاطمه (س) حقيقت و واقع اين مصحف را شناسانده و گفته اند: اين مصحف، جز يك رشته آگاهى هايى كه از پدر بزرگوارش شنيده و يا از طريق ديگر به دست آورده، چيز ديگرى نيست، اينك روايتى را مى آوريم:
حسن بن على (ع) فرمود: «نزد ما جامعه اى است كه در آن حلال و حرام وارد شده و مصحف فاطمه (س) هست در حالى كه در آن كلمه اى از قرآن نيست بلكه املاى رسول خدا (ص) و خط على (ع) است… ».(1)
بصائرالدرجات، صفار قمی، ج1ص161.
نصیحت امام باقر به حاکم اموی
یکشنبه 96/09/05
عمربن عبدالعزیز ، حاکم وقت اموی، از امام باقر علیه السلام، تقاضای نصیحت کرد .
امام باقر فرمودند : تو را به پرهیزکاری از خداوند سفارش می کنم . سالمندان را چون پدران خود ، کودکان را چون فرزندان خود ، و مردان را چون برادران خود بدان .
عمر بن عبدالعزیز گفت : در این جمله کوتاه ، حکمت هایی است که اگر به آن عمل کنیم ، سعادتمند می شویم !
ابن عساکر، تاریخ دمشق ، جلد 54 ، صفحه 270
راز آرامش
دوشنبه 96/08/29
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
اِنَّ القَلْبَ یَتَلَجْلَجُ فِی الجَوْفِ یَطْلُبُ الحَقَّ، فَاِذا اَصابَهُ اطمَأَنَّ وَقَرَّ :
همانا دل در درون آدمی به دنبال حق میگردد و چون به آن رسید آرام و قرار گیرد.[1]
1- کسی که خواهان آرامش در زندگی است، پیوسته باید به یاد حق باشد و این یاد حق تنها عامل آرامش است و دیگر نه فقدان چیزي او را نگران میکند و نه برخورداري از متاعی او را به وجد میآورد و به راستی که دل فقط به یک چیز آرام میگیرد و آن یاد حق است و راز مطلب آن است که خداوند به ما از خود ما نزدیکتر است.
2- هر چه از حق بيشتر دور شويم بي قراري دل ما بيشتر مي شود. افرادي كه در روابط زناشويي، دوستي ها و معاشرت ها، مشاجره بي انصافي و لجبازي و پرخاشگري مي كنند ممكن است به ظاهر غلبه كنند ولي دلشان نا آرام خواهد بود.
پی نوشت:
میزان الحکمه ، محمد ري شهري ، انتشارات دارالحدیث ، چاپ اول ، جلد 10 ، صفحه 4986 ، حدیث 16