حق برادران دینی(2)

 

3. به جان و زبان و دست و پاى خود، او را كمك نمائى .
4. راهنماى او باشى و چون آينه باعث برطرف كردن عيوب او گردى .
5. مبادا او به گرسنگى يا تشنگى و بى پوشاكى بگذراند در صورتى كه شكم تو آكنده از غذا و بدنت پوشيده از لباس باشد.
6. اگر تو خدمتگذار و نوكر دارى و او كسى را ندارد براى شستن لباس و درست نمودن غذا و ساير كارهاى خانه ، خدمتگذار خود را بفرستى تا كارهاى او را انجام دهد.
7. سوگند او را بپذيرى و تصديق كنى ، در هنگام مريضى به عيادتش ‍ بروى . بر جنازه اش نماز بگذارى . اگر فهميدى احتياجى دارد قبل از آنكه درخواست كند خواسته اش را برآورى . چنانچه به اين دستورات عمل كنى دوستى و رابطه اى كه لازم است بين دو مسلمان وجود داشته باشد برقرار كرده اى .و پيوند ايمانى را رعايت نموده اى
علامه مجلسی، بحارالانوار، ج16، ص 66.

 

حق برادران دینی(1)

 

معلى بن خنيس گفت به حضرت صادق (عليه السلام) عرض كردم مسلمان چه حقى بر برادر مسلمان خود دارد. فرمود: براى هر مسلمانى بر برادر خود هفت حق واجب و لازم است كه اگر يكى را ضايع نمايد از ولايت خدا و طاعت او خارج مى شود. عرض كردم تفصيل آنها چيست ؟ فرمود: اى معلى تو مورد علاقه منى مى ترسم بگويم بعد از دانستن انجام ندهى . گفتم ( لا قوة الا بالله) از خداوند نيرو مى خواهم در انجام وظايف فرمود:
1. كوچك ترين آن حقوق اين است كه هر چه براى خود مى خواهى براى او نيز همان را بخواهى و آنچه براى خود دوست نمى دارى براى او هم دوست نداشته باشى .
2. اينكه باعث خشم و ناراحتى او نشوى و در پى جلب رضايت برادر ايمانى خود باشى و فرمانش را پيروى كنى .
ادامه دارد…

 

عشق‌هاي آتشين

 

مرغ عشقش مرده بود. چقدر غصه مي‌خورد.
ديروز زنگ زد گفت الان اين نر بيچاره هم مي‌ميره. اين مرغ عشق‌ها تاب مستوري ندارن. من مي‌دونم. آخه مرغ عشق، خودش جفتشو انتخاب مي‌کنه. الانم آب نمي‌خوره، دونه هم نمي‌خوره صداش هم در نمياد. تابلو داره دق‌مرگ مي‌شه. حالا مي‌گي چي کار کنيم؟
گفتم «چه مي‌دونم! بگذار فکري بکنم زنگ مي‌زنم.» بعد فکر کردم فکرم به جايي نرسيد.
امروز زنگ زد گفت «انگار نه انگار! چنان چه‌چهي راه انداخته كه نگو… تازه صداش باز شده. همسايه‌ها شاکي شدن. عين خيالش نيست. آنقدر دون خورده داره مي‌ترکه از خوشي!»[1]

 

1- مجله خانه خوبان، کامران نجف‌زاده (خبرنگار)، شماره 57

 

گوش هوش و گوش جان

 

گر نخواهي در تردد هوش جان
کم فشار اين پنبه اندر گوش جان

انسان علاوه بر گوش ظاهري، داراي اين توانايي دروني است که الهامات حق را از راه باطن دريافت نمايد. توانايي دريافت باطني حقايق را عارفان و حکيمان گوش جان ناميده اند. شنيده هاي گوش ظاهري به دليل تعارضات و تناقضات گوناگون، انسان را به نگراني و حيراني و شک و ترديد مبتلا مي کند.

مولانا مي گويد: براي رهايي از غوغاي حيرت و سرگرداني، راه چاره آن است که گوش جان آدمي گشوده شود و موانع شنيدن نداي باطن زدوده گردد تا امکان دريافت معاني و الهامات غيبي فراهم آيد.

ما آدميان به وسيله سوء رفتارها و پيروي از هواها و هوس هاي نفساني و شهواني، پنبه در گوش جان خود فرو مي کنيم و آن را از درک حقايق محروم مي سازيم و آشفتگي و حيراني را بر خود غالب مي سازيم. گوش هوش همان گوش ظاهري انسان است که با شنيده هاي هوشيارانه و حسابگرانه انسان را دچار حيرت و سرگرداني مي کند. ولي گوش جان که همان گوش باطن است، سرگرداني را از ميان مي برد و انسان را به ثبات و آرامش مي رساند.

 

هزار قانون زندگي (برگرفته از مثنوي معنوي)، محمود قنبري و همكاران، قانون 113

 

کدامیک بهترند؟!(2)

 

عرض ‍ كرد فعلا همين مقدار پيش من بود چنانچه اجازه دهيد بيش از اين تهيه و تقديم كنم . پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) دست خويش را بلند كرده گفتند خداوندا به اندازه كفايت به اين ساربان عنايت كن . همراهان عرض كردند يا رسول الله آنكه درخواست شما را رد كرد برايش دعائى كردى كه ما همه آن دعا را دوست داريم ولى براى كسى كه حاجت شما را برآورد از خداوند چيزى خواستيد كه ما دوست نداريم .
فرمود «ماقل و كفى خير مما كثر و اللهى» مقدار كمى كه كافى باشد در زندگى بهتر از ثروت زيادى است كه انسان را به خود مشغول كند. اين دعا را نيز كردند «اللهم ارزق محمدا و آل محمد الكفاف» خدايا به محمد و آل او به مقدار كفايت لطف فرما.
نعمت الله جزائری، انوار نعمانيه ، ص 342.