عوامل شادمانی در احادیث
دوشنبه 96/02/04
1.خرد
2.باورهاى دينى (الف - ايمان ، ب - اعتماد كردن به فضل خدا)
3. كارهاى شايسته و اخلاق پسنديده
الف - رفتارهاى شايسته
ب - حُسن نيت
ج - خوش خُلقى
د - خوش گمانى به خدا
ه - خدمت به مردم
و - سازگارى و مدارا
ز - انس با نيكان
ح - شوخى
ط - قناعت
ى - دورانديشى
ك - پاك دامنى
ل - چشم پوشى
م - پرهيز از كينه ورزى
ن - رازپوشى
س - ديدار برادران
ع - و اين چند صفت ( وفاداری، رعایت حقوق، پایداری در برابر دشواری ها، افطاری دادن روزه دار، تهجد در آخر شب و..)
1.عبادت ها
الف - نماز
ب - نماز شب
ج - روزه
د - ياد خدا و انس با او
ه - تلاوت قرآن
و - درخواست شادمانى از خداوند
******
2. عناصِر مادى و لذّت هاى طبيعى
الف - خوردن گوشت
ب - خوردن كدو
ج - نوشيدن سركه
د - به كارگيرى رنگ زرد
ه - استحمام
و - خوابيدن
ز - انگشتر فيروزه به دست كردن
****
ح - و اين چند كار
بوی خوش، لباس لطیف، عسل، نگاه به سبزه زار، سوارکاری، خواندن سخنان دل نشین و حکیمانه، شستن سر با گل خطمی، گفتگو با مردان، شنا، پیاده روی .
3.عوامل غير ارادى
الف - پيوند روحى
ب - الهام فرشته
محمدی ری شهری، محمد، الگوي شادي از نگاه قرآن و حديث، دارالحدیث، ص304- 355.
اسلام دین شادی
دوشنبه 96/02/04
یک چیز بگویم که دل افراد غیرمذهبی آب شود. اسلام دین نشاط و شادابی است و با غم و حزن که سبب رکود شود مخالف است. اگر گریه و عزاداری بر شهدا به خصوص سالار شهیدان امام حسین (ع) را جایز می داند، به این دلیل است که در دل آن حرکت و پویایی است، نه افسردگی.
امام صادق (ع) فرمود: «در شادی ما شاد باشید و در حزن ما اندوهگین [1] ». امام در همین حدیث هم ابتدا شاد بودن را مطرح کردند. یعنی اصل بر بانشاط و شاد بودن است. دایره عوامل و اسباب نشاط و تفریح و شوخی بی نهایت است و فقط از بین آنها قسم حرام را رد کرده است.
بوستان خنده و شوخی حلال، بسیار شادی زا و بزرگ است شوخی پنج فاز دارد:
1-متعالی: شوخی حکیمانه که در آن نیت الهی وجود دارد، حقی گفته شود و باطلی رد شود و یا از مظلومی دفاع شود و ظالمی را تباه کند.
2-مفید: حلال است و برای کسب نشاط و با نیت الهی است.
3- مباح: دروغ گفتن به شوخی به گونهای که دیگران بدانند شوخی است.
4- مکروه: خنثا است و حلال. نه حرام نه مستحب و نه مکروه.
5- مبتذل: حرام است مثل شوخی برای مسخره کردن یا تحقیر و اذیت کردن یک فرد یا یک قوم. شوخی با نامحرم با ترس افتادن در گناه و به قصد لذت جنسی.[2]
تذكر: دايره لذت هاي حلال (فكري، تجسمي وخيالي، رفتاري، اجتماعي، خوراكي، نوشتاري،ديداري، و..) خيلي وسيع است. شوخ طبعي و طنز گفتاري و نوشتاري و تصويري و رفتاري حلال يكي از آنهاست.
پی نوشت :
1. خصال، ج2.
2. محمدحسين قديري، آيين شوخی و قوانین خوشی، کتابخانه سایت اسک دین،
بکارگیری اصول روان شناسی در خطابه توسط زینب کبری
دوشنبه 96/02/04
لازم به ذکر است گرچه اصول روان شناسی در تبلیغ به صورت کلاسیک از ابتکارات علوم معاصر است ولی در تبلیغات اصیل آسمانی نیز مورد توجه قرار گرفته است و سیره رهبران و ائمه اطهار علیهم السلام نشان می دهد که آنان در تبلیغ به اصول روان شناسی فردی و اجتماعی توجه کامل داشته اند.
حضرت زینب (س) نیز، در امر رساندن پیام امام حسین علیه السلام به جهانیان از این اصول از جمله تحقیر دشمنان، تکریم دوستان، تحریک عواطف و مخاطب شناسی استفاده نموده است.
وقتی که با کوفیان سخن می گوید، در آغاز خطبه بر اصالت خاندان خودش تاکید می ورزد و از پیامبر صلی الله علیه و آله تعبیر به پدر می کند تا عواطف و احساسات مردم را در اختیار بگیرد و آنان خود بخود آماده قیام و شورش شوند.
و در فراز اول خطابه خود به بزرگترین نقطه ضعف کوفیان یعنی سست عنصری و عهد شکنی اشاره می کند و آنان را از این راه تحقیر می کند.
و باز آن بانوی بزرگوار را می بینیم که در کاخ ابن زیاد، او را «پسر مرجانه » می خواند که برای عبیدالله توهین آمیزترین و رسوا کننده ترین القاب است که حاکی از نامشروع بودن وجود وی و بدنام بودن مادرش می باشد و آن چنان ضربه بر پیکر لرزان عبیدالله می زند که تصمیم به قتل زینب (س) می گیرد.
و در فرازی از خطبه آتشین خود در خطاب به یزید به معرفی یزید، پدر، جد و جده اش می پردازد و بر اصالت خاندان خود تاکید می ورزد و می فرماید:
«وکیف یرتجی مراقبة من لفظ فوه اکباد الاذکیاء ونبت لحمه من دماء الشهداء..» (1)
«و چگونه توقع و امید دلسوزی از آن کسی باشد که دهانش جگر پاکان را جوید و بیرون انداخت و گوشتش از خون شهیدان روئید. ..» و نیز از مقایسه بین دو خطبه ای که در کوفه و شام بیان فرمود به این نتیجه می رسیم که اصل مخاطب شناسی را کاملا رعایت کرده است، زیرا که در کوفه اکثر مخاطبین او عموم مردمند که در جهل و ناآگاهی به سرمی برند و به مقتضای حال، سخن را در خور فهم مخاطبین بیان می نماید. و آنان را از جنایتی که مرتکب شده اند و نیز از شخصیت شهیدان آگاه می سازد. ولی در شام در مجلس یزید، چون خواص حضور دارند و همه دارای آگاهی نسبت به امور هستند لحن خطاب فرق می کند و در نتیجه به رسوا کردن و مایوس نمودن یزیدیان می پردازد.
آنچه اشاره شد اجمالی از سیاست ها و شیوه های تبلیغی آن بزرگوار بود. شیوه های دیگری از قبیل شجاعت، شهامت، فصاحت و بلاغت و وقت شناسی از دیگر روش های تبلیغی آن بزرگوار بوده است.
پی نوشت:
1. بحار، ج 45، ص 133- 135 .
شوخ طبع بودن امام علي
چهارشنبه 96/01/30
ائمه شوخ طبع بودند ولي اين شوخ طبعي آنها به جا و متعدل بود و سبب آزار ديگران و باز داشتن ايشان از حقيقت و وظايف نمي شد.
برخي براي توجيه شوخي هاي افراطي خود مي گويند امام علي هم خيلي شوخ طبع بودند طوري كه معاويه اشكال مي كند كه نمي دانم ايشان چه طوري با اين همه شوخي كه مي كنند مي تواند حكومت داري هم بكنند و مدير سياسي باشند.
اين نوعي مغالطه و پدر سوخته بازي است: تخريب با لعاب تعريف.
در مورد علي بن ابي طالب(ع) نقل شده كه وي شوخ طبع بود و همين شوخ طبعي نيز بهانه مخالفان او گشت تا حضرت را از گردونه خلافت كنار بزنند و چنين وانمود كنند كه يك فرد خوش مشرب و شوخ طبع، نمي تواند رهبري مسلمين را عهده دار شود. اهل مزاح بودن و بذله گويي آن حضرت، حتي از زبان مخالفان او هم نقل شده است. عمروعاص، معاويه و عمر، سخناني دارند كه گوياي اين ويژگي در آن حضرت است. خود حضرت با شگفتي ياد مي كند كه عمروعاص در منطقه شام، چنين وانمود و تبليغات مي كند كه فرزند ابوطالب، مزاح گر و بذله گو و بازيگر است!تا چهره ناخوشايندي از وي در اذهان شاميان ترسيم كند.
معاويه گفته است: خدا اباالحسن (علي بن ابيطالب) را رحمت كند، كه خندان و گشاده رو و اهل فكاهي بود! او مي خواست اين را به عنوان نقطه ضعف حضرت قلمداد كند.
در حالي كه امام علي پاسخ مي دهند كه ياد خدا و معاد ذهن و فكرم را به خود مشغول كرده است. ایشان میفرماید:
«مرا از پسر زانیه تعجب است، که به مردم شام وانمود مى کند که در من شوخ طبعى است، و انسانى بازیگرم، شوخى مى کنم و در بازى کردن کوشایم.
او به باطل سخن گفته، و با اینگونه سخن مرتکب گناه شده. بدانید که بدترین گفتار دروغ است.
او در سخن راندن دروغ مى گوید، و وعده مى دهد و تخلف مى کند؛ چون درخواست مى کند اصرار مى ورزد، و چون از او درخواست شود بخل مى ورزد،
به عهدش خیانت مى کند و قطع رحم مى نماید، و چون به میدان جنگ آید براى شعله ور ساختن جنگ چه امر و نهى ها مى کند، البته پیش از بیرون آمدن شمشیرها از غلاف!!،
و چون جنگ آغاز شود بزرگترین حیله اش براى نجات خود، نشان دادن عورتش به مردم است!
به خدا قسم، یاد مرگ مرا از بازى باز مى دارد، و نسیان آخرت او را از گفتن حق مانع مى شود. او با معاویه بیعت نکرد مگر به شرط بخشیده شدن مصر به او، و اخذ رشوه کمى براى دست برداشتن از دین .»[1]
پی نوشت:
شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، ترجمه، انصاریان، ص 168، خ 83، پیام آزادى، تهران، چاپ دوم، 1386ش.
کیفر بدی
چهارشنبه 96/01/30
یک مرد عرب بادیه نشین ، سمت حضرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم آمد و گوشه ی لباس او را که کناره اش زبر و خشن بود ، به سختی کشید و گردن پیامبر خراشیده شد .
اعرابی گفت: ای محمد ! این دو شتر من را بار کن ! از مال خودت و پدر و مادرت که بار نمی کنی ! از مال خدا بار می کنی !
پیامبر خراش گردن خود را به او نشان دادند و فرمودند: به خاطر این خراش، از تو دادخواهی خواهد شد! اعرابی گفت :نه ! دادخواهی نخواهد شد !
رسول الله فرمودند: چرا فکر می کنی دادخواهی نمی شود؟! اعرابی گفت : زیرا تو بدی را با بدی کیفر نمی دهی !
پیامبر خندیدند و دستور دادند بر یک شتر او جو ، و بر شتر دیگرش خرما بگذارند .
ابو الفرج، ابن جوزی، الوفا بأحوال المصطفى (قرن ششم) ، صفحه 421