عوامل رفتاري چاقي
در افراد چاق ميتوانيم هفت عامل رفتاري را ذکر کنيم که باعث چاقي ميشوند:
1- بوئيدن:
هر وقت بوي غذاي خوبي به مشام فرد چاق برسد، طبق عوامل ارثي مغز او تحريک ميشود و فرد به سوي آن بوي خوش حرکت ميکند تا از آن غذا، حتي اگر سير هم باشد، سهمي ببرد. مثلاً دو جوان، يکي چاق و دومي لاغر را در نظر بگيريد که نشستهاند و مطالعه ميکنند. آنها نيم ساعت پيش صبحانه سيري خوردهاند. اگر بوئي از آشپزخانه به مشام آنها برسد، فرد لاغر عکسالعملي نشان نميدهد، ولي شخص چاق به دنبال آن بو ميرود تا چند لقمه از غذاي آماده شده بخورد.
2- ديدن:
اگر چشم افراد چاق به شيريني يا غذاي خوشمزهاي بيفتد، طبق عوامل ارثي، حتي اگر سير باشند تکهاي از شيريني يا بخشي از غذا را ميخورند. مثلاً فرد چاقي که براي نوشيدن آب. در يخچال را باز ميکند، اگر گرسنه هم نباشد، وقتي نگاهش به غذاهاي موجود در يخچال ميافتد، دستش به طرف غذا ميرود، ولي لاغرها وقتي براي خوردن آب در يخچال را باز مي کنند، فقط آب ميخورند.
3- چشيدن:
فرد چاق وقتي غذا را ميچشد عوامل ارثي او را تحريک و تشويق ميکنند که به چشيدن ادامه دهد. به همين دليل درصد خانمهاي چاق بيش از آقايان است، چون معمولاً مسئوليت پخت و پز در خانه بر عهده آنهاست. از اين رو در برنامه کاهش وزن، آنها درصد موفقيت کمتري به دست ميآورند، زيرا افزون بر چشيدن غذا، از آن ميل هم ميکنند.
4- فراواني نعمت:
اگر در خانه شخصي فراواني نعمت باشد، استفاده از اين نعمتها بستگي شديد به عوامل رفتار ارثي او دارد که در لاغرها خيلي کمتر از چاقهاست. فرضاً دو خانواده با وضع مالي خوب را در نظر بگيريد که يک خانواده رفتار لاغري و ديگري رفتار چاقي دارد. وقتي آنها مثلاً براي مشاهده فيلم مقابل تلويزيون بنشينند و شيريني و ميوه و آجيل فراوان مقابل اين دو خانواده گذاشته شود، خانواده لاغر معمولاً چشم به فيلم ميدوزند و تمايل به خوردن ندارند. شايد اگر طي يک ساعت چيزي بخورند نيز مقدار آن به صد کالري هم نرسد، ولي خانواده چاق در همان مدت و در حين مشاهده فيلم مدام مشغول خوردنند و از شيريني و آجيل و ميوه بينصيب نمي مانند. آنها طي اين مدت شايد هزار کالري انرژي را به بدن خود بيفزايند که چون همه آنها انباشته ميشود، آنها را چاق ميکند.
براي تحقيق در اين باره، روزي يک فرد لاغر 21 ساله را که داراي 184 سانتيمتر قد و 54 کيلوگرم وزن بود، به همراه شخص چاق 21 سالهاي که داراي 170 سانتيمتر قد و 165 کيلو وزن بود، به منزل خود دعوت کردم. آنها ساعت نه صبح پس از صرف صبحانه به خانهام آمدند. من از قبل يک ميز آماده کرده بودم و ميوههاي فصل و شيرينيهاي لذيذ و انواع آجيل را بر آن چيده بودم. يک فيلم جنگي يک ساعته نيز به نمايش گذاشته بودم و براي اين که رفتار آنها را ثبت کنم، از يک فيلمبردار دعوت کردم به منزلم بيايد.
ابتدا از هر دو شخص خواستم که رفتار خوراکي معمولي و روزمره خود را انجام دهند و نقش بازي نکنند. فيلمبردار پس از يک ساعت فيلمبرداري، فيلم را به من داد. پس از تماشاي فيلم، کالريهاي دريافتي آنها را محاسبه کردم که نتيجه آن بدين قرار بود: فرد چاق در يک ساعت 3500 کالري انرژي دريافت کرده بود ولي شخص لاغر تنها 250 کالري دريافت کرده بود.
پس لاغرها و چاقها خودشان تعيينکننده لاغري يا چاقي خود هستند زيرا اين امر، نتيجه حتمي رفتارهاي ارثي هر دو طرف چاق و لاغر است.
5- تغيير محيط غذا:
در محيط هاي معمولي، مثل منزل تفاوت دريافتي غذا بين فرد چاق و لاغر زياد نيست. مثلاً يک فرد لاغر از يک وعده شام (مثل خوردن نان و پنير و هندوانه) در منزل، شايد حدود چهارصد کالري انرژي دريافت کند، ولي شخص چاق با عمل به همان مشخصات (يعني در منزل و در همان محيط و همان نوع غذا) حدود ششصد کالري دريافت ميکند.
اگر آنها شب بعد به مجلس شامي در يک جشن عروسي دعوت شوند، شخص لاغر شايد بتواند دو برابر مقدار کالري دريافت کرده طي صرف شام در منزل خود در اينجا نيز دريافت کند (يعني 800 کالري)، ولي شخص چاق در همان مجلس، دريافت ده برابري خواهد داشت (يعني به جاي ششصد کالري، شش هزار کالري). پس تغيير محيط بر خوردنِ چاقها اثر بيشتري ميگذارد.
6- مسائل رواني:
معمولاً انسانها چه چاق باشند چه لاغر سعي ميکنند که غصهها و ناراحتيهاي خود را فراموش کنند. براي همين است که هنگام درگير شدن با مصيبتها يا ناراحتيهاي عصبي، خود را به چيزي که دوست دارند مشغول ميکنند. مثلاً يک فرد معتاد به مواد مخدر، وقتي با مشکلي ناراحتکننده رودررو ميشود منقل و بافور را ميآورد. هر چند او با اين کار خود را درگير مصيبتي بزرگتر ميکند، ولي مواد مخدر او را چند لحظهاي از فکر به مشکلاتش دور ميسازد.
افراد چاق نيز چون عاشق خوردن هستند تلافي مصيبتها و امتحانها و کنکورها و مشکلات عصبي و رواني را با اضافه خوردن در ميآورند. اين امر منجر به اضافه وزن ميشود. آنها ميگويند که ما اگر غصه بخوريم هم چاق ميشويم. ولي اين غصه خوردن نيست که آنها را چاق ميکند، پرخوري ناشي از غصه خوردن سبب چاقي آنها ميشود. برعکس آنها، غم و غصه لاغرها باعث بياشتهائي آنها ميشود، که در نتيجه لاغرتر از پيش ميشوند.
7- موقعيت:
چاقها موقعيت خاصي براي خوردن نميشناسند؛ هميشه و هر جا که باشند، تمايل به خوردن را از دست نميدهند. برعکس، لاغرها تا واقعاً گرسنه نباشند، غذا نميخورند و اگر وقت و مکان مناسب نباشد، رغبت به خوردن ندارند.
1. محمد صادق كرماني، معجزه اي براي چاق ها و لاغرها، ص24-27
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط جمالی در 1397/12/16 ساعت 08:31:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |