تحول در بزم شراب
به متوکل عباسی گزارش دادند که امام هادی علیه السلام ، در حال تدارک اسلحه برای قیام علیه حکومت است .
متوکل دستور داد که به خانه امام هادی حمله و ایشان را دستگیر کنند .
در خانه امام هادی ، هیچ اسلحه ای وجود نداشت . امام را نزد متوکل بردند. متوکل که در حال نوشیدن شراب بود ، پیاله اش را سمت امام هادی گرفت و گفت: «بنوش!»
امام هادی فرمودند : «گوشت و خون من تا به حال با شراب آلوده نشده است»
متوکل گفت: «پس شعری بخوان که ما را به نشاط آورد.»
امام این شعر را خواندند :(ترجمه)
«بر بلندای کوه ها، شب را سحر کردند در حالی که مردانی نیرومند از آنها پاسداری می کردند . ولی آن قله ها برایشان سودی نداشت!
پس از مرگ، در قبرهای خود قرار گرفتند و کسی پرسید: کجایند آن تاجها و زر و زیور ها.
قبرها پاسخ می دهند: آن چهره ها اکنون محل رفت و آمد کرم های لاشخوار شده!
عُمری دراز ، خوردند و آشامیدند و اکنون پس از آن همه عیش و نوش، خودشان خوراک کرم ها شدند.
چه بسیار کاخ ها ساختند ولی سرانجام آن کاخ ها را جا گذاشتند و درگذشتند.
چه بسیار اموالی که روی هم انباشت کردند ولی آن را برای دشمنان خود باقی گذاشتند.»
متوکل شروع کرد به گریستن و دستور داد بساط شراب را جمع کنند و امام هادی علیه السلام را به خانه اش برگردانند.
مسعودی، مروج الذهب ، جلد ۴، صفحه ۱۱
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط جمالی در 1396/01/27 ساعت 11:01:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |