نوعِ نگاه

 

پيش چشمت داشتي شيشه کبود زان سبب عالم کبودت مي نمود
يکي از مهمترين موضوعات مؤثر در زندگي، نوع نگاه انسان به هستي و پديده هاي موجود در آن است. چگونه ديدنِ هستي و نوع نگرش انسان به حيات و به خود، تعيين کننده نوع زندگي اوست. انسان به ميزاني که به عالم و هر آنچه در آن است وسيع و عميق بنگرد، به همان ميزان برداشت هاي نو و تازه اي از آن در مي يابد و دريافت واقعيات و حقايق در شيوه زندگي او تأثيري عميق مي گذارد. اگر انسان جهان را تيره و تار و پر از زشتي و پليدي ببيند و قواعد و قوانين آن را نشناسد و آن را بي مبدأ و بي مقصد بداند، اين نوع نگاه در وجود او انعکاس مي يابد و ناآرامي و بدخلقي و اضطراب و افسردگي را در وجودش پديدار مي سازد و زندگي را برايش تنگ و تاريک مي کند.

احساس خوشبختي و بدبختي، به نوع نگاه انسان به هستي باز مي گردد. همانگونه که اگر انسان با عينک کبود به پيرامون خود بنگرد، همه اشياء و حتي خود نور را تيره و کبود مي بيند و چنين مي پندارد که همه چيز سياه و هولناک است.

 


هزار قانون زندگي (برگرفته از مثنوي معنوي)، محمود قنبري و همكاران، قانون 106

 

شهادت امام حسن مجتبی(ع) 2

 

بنابر برخی اقوال، امام حسن (ع) پیش از شهادت چندین بار مسموم شده بود، اما از مرگ نجات یافته بود.[ ۵] چنانکه در تاریخ یعقوبی آمده، امام حسن در هنگام درگذشت، به برادرش امام حسین (ع) تاکید کرده است که این سومین بار است که او مسموم می‌شود، و در این مسمومیت درخواهدگذشت. به روایت یعقوبی، امام حسن مجتبی همچنین از برادرش خواسته تا او را در کنار پیامبر دفن کند؛ چرا که هیچ کس به اندازه او سزاوار نزدیک بودن به پیامبر نیست. امام دوم شیعیان همچنین به امام حسین (ع) تاکید کرده که اگر مانعی در برابر دفن شدنش در کنار پیامبر باشد، منصرف شود تا خونی از کسی ریخته نشود.[ ۶]
1. المفید، الارشاد، ۱۳۸۰، ج۲، ص۱۵
2. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۶، ص۳۸۶
3. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۷ق، ج۳، ص۵۵۔ بلاذري در اسماي ازواج امام حسن يك اسم هند بنت سهيل بن عمرو آورده است.
4. Madelung, The Succession T0 Muhamad, p.331
5. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۷ق، ج۳، ص۵۵؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۰۸ق، ص۸۱
6. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۴.

 

شهادت امام حسن مجتبی(ع) 1

 

معاویه کسی را نزد جعده دختر اشعث بن قیس (همسر امام حسن) فرستاد که من به تو صد هزار درهم می‌دهم و تو را به همسری پسرم، یزید، درخواهم آورد، به شرط آنکه حسن را زهر دهی. جعده امام را مسموم کرد و معاویه پول را به او داد؛[۱] ولی او را به همسری یزید در نیاورد. ابن سعد به شهادت رساندن امام را به یکی از خادمان امام نسبت داده است.[ ۲] نیز بنا بر نقلی دیگر این کار به تشویق معاویه و به دست دختر سهیل بن عمرو، همسر دیگر امام، صورت گرفته است.[ ۳] با توجه به شرایط آن دوران که معاویه امام حسن را سدی در برابر ولایتعهدی یزید می‌دید، به نظر می‌رسد روایات مربوط به مسموم شدن امام توسط جعده بنت اشعث معتبرتر باشد.[ ۴]
ادامه دارد…

 

حرف حسابي از دكتر حسابي

 

پرسيدم: بهترین راه تربیت کردن چیست؟
گفت: فرزند خود را مثل فرزند همسایه بزرگ کن !
گفتم:چگونه؟
گفت: وقتی فرزند همسایه در خانه تو میهمان است به او احترام میگذار?،
حالش را میپرسی،
وقتی از مدرسه برگشت ابتدا سراغ کیف و نمرات او نمیروی،
در رابطه با نوع غذا نظرش را میپرسی،
درباره زمان خوابیدن با او مشورت میکنی،
نظر او را خیلی از مواقع جویا میشوی،
نزد او با همسرت دعوا نمیکنی،
بدان که فرزند تو و فرزند همسایه هر دو در خانه تو میهمان هستند، یکی چند روز و آن دیگری چند سال .
فقط کافی است بدانی احترام، احترام می آفریند نه احساس مالکیت

 

منسوب به پروفسورحسابى، كانال همسران خوب

 

عفو وگذشت امام حسن(ع)

 

مردی مسافر از شام به مدینه آمده بود. روزی امام حسن (ع) را سوار بر مرکب دید و بر اثر کینه ای که از او در دل داشت آن چه توانست از آن حضرت بدگویی کرد. امام (ع) نزد او آمد و به وی سلام کرد و در حالی که لبخند بر چهره داشت، به او فرمود: ای پیر مرد! به گمانم غریب هستی و گویا امری بر تو اشتباه شده، اگر از ما درخواست رضایت کنی از تو خشنود می شویم و اگر چیزی بخواهی به تو می دهیم و اگر راهنمایی بخواهی تو را راهنمایی می کنیم و اگر گرسنه ای تو را سیر می کنیم و اگر برهنه باشی تو را می پوشانیم و اگر حاجت داری آن را ادا می نماییم. هنگامی که آن پیرمرد در برابر گستاخی اش آن همه گذشت و بزرگواری را از امام (ع) دید شرمنده شد و تحت تأثیر قرار گرفت، به طوری که گریه کرد و گفت: گواهی می دهم که تو خلیفه خدا در زمین هستی و خداوند آگاه تر است که مقام رسالت خود را در وجود چه کسی قرار دهد. تو و پدرت نزد من مبغوض ترین افراد بودید، ولی اکنون محبوب ترین افراد نزد من، تو می باشی
بحارالانوار، ج 43، ص 344