سندروم کامل گرايي (پرفکشنيسم) و پيامدهاي خطرناک آن
دوشنبه 97/11/29
آيا در زندگيتان نيازمند موفقيتهاي خيلي بزرگ هستيد تا احساس خوبي نسبت به خود داشته باشيد؟
هنگاميکه هدفي داريد و موفق به انجام آن نميشويد احساس مي کنيد به درد نمي خوريد؟
آيا هميشه به بهترين بودن فکر ميکنيد؟
اشتباهات خود را نمي توانيد فراموش کنيد و براي تان تبديل به يک عقده/خاطره هميشگي مي شود؟
وقتي اشتباهي مي کنيد، بسيار خجالت مي کشيد؟
اگر جواب شما به هر پنج سوال بالا مثبت است، شما هم ممکن است مانند خيلي از آدم ها دچار يک مساله روان شناختي باشيد: پرفکشنيسم يا کامل گرايي يا کمال گرايي افراطي. اين گونه افراد با چهار مشکل اساسي در کار و زندگي خود روبرو هستند:
الگوي رفتار اجتنابي دارند:
مخرب ترين پيامد کامل گرايي اين است که از مسووليت ها و موقعيتهايي که ما را در معرض ارزيابي قرار مي دهد فرار مي کنيم.
ترس هميشگي:
ما هميشه وحشت بيش از اندازه از شکست و خراب شدن کارها داريم به همين خاطر هميشه در عذابيم و در ضمن براي انجام کارها خيلي با وسواس و با تاخير شروع مي کنيم. در ضمن هميشه ترس از انتقاد ديگران در جان ما ريشه دارد.
سرزنش دروني هميشگي:
هميشه خود را به خاطر از دست رفتن فرصت ها و اشتباهات سرزنش مي کنيم.
تک بعدي شدن:
اگر کامل گرا باشيم چون ميخواهيم کارمان را با دقت کامل و بدون هيچ عيب و نقصي انجام دهيم آنقدر خود را مشغول يک جنبه از زندگي مان ميکنيم که از ديگر جنبه ها باز مي مانيم. دکترايي را در نظر بگيريد که به بالاترين مدارج عملي رسيده است اما ناتوان است از اينکه با همسر خود يک رابطه عميق عاطفي برقرار کند.
تجويز راهبردي:
همه ما کمابيش در معرض کامل گرايي هستيم. لذا بايد به راه هاي رهايي از اين ناهنجاري مسلط باشيم.
براي مهار و درمان کامل گرايي اين 5 رويکرد قابل توصيه است:
1. ارزشمند بودن خود را در گرو تحقق کامل اهداف تان ندانيد. به خودتان يادآوري کنيد که ارزشمندي يک فرد به شخصيت و منفعتي است که براي ديگران دارد و نه تحقق کامل اهداف.
2- خود را به پيشرفت گرايي (در برابر کامل گرايي) عادت دهيد.
فرد کامل گرا به خاطر داشتن ذهنيتي ايده آل، اقدامات و گام هاي کوچک براي رسيدن به اهدافش را ناديده مي گيرد و تصورش براين است که حتما بايد يک اقدام بزرگ انجام دهد تا خود را موفق بداند. بنابراين تا مدتي هر شب به کارهاي خوب و مثبتي که درطول روز انجام داده ايد فکر کنيد و با خود تکرار کنيد که هيچ فرد موفقي يک شبه يک اقدام بزرگ انجام نداده است.
3- تبديل کردن منتقد دروني به يک مربي دلسوز
کامل گرايان داراي يک منتقد دروني قدرتمند هستند که همه گفتگوهاي دروني آن ها را کنترل مي کند. دائما اشتباهات و خطاهاي آنها را گوشزد و سرزنش ميکند. هر بار که منتقد دروني خودتان شروع به صحبت کرد بگوييد باشد! راه حل مدنظر شما چيست براي اينکه بهتر شوم، با همين سوال نقطه کانوني گفتگوها از انتقاد به مربي گري تغيير پيدا مي کند. اگر اين سوال را نکنيد او (منتقد دروني) تا فردا صبح به شما سرکوفت خواهد زد براي اينکه چرا نوزده شديد و بيست نشديد.
4- گاهي اوقات عمدا کارهايتان را ناقص انجام دهيد. تا متوجه شويد که اگر کاري ناقص باشد آسمان به زمين نخواهد آمد. اولش سخت است اما براي رهايي از کمال گرايي افراطي خيلي تمرين خوبي است.
5- قوانين سنگي را به قواعد ژله اي تبديل کنيد.
مثلا با خود شرط کرده ايد که ديگر شيريني نخوريد اگر خورديد به جاي اينکه سه ساعت خود را سرزنش کنيد نيم ساعت پياده روي کنيد.
کانال پويش مشاوران ايران
روز رُحبه
دوشنبه 97/11/29
روز رُحبه روزی است که حضرت علی(ع) در رحبه کوفه از کسانی که در واقعه غدیر حضور داشتند، خواست تا درباره حدیث غدیر شهادت دهند. تعدادی از صحابه پیامبر(ص) و یاران امام علی(ع) که تعداد آنان را از دوازده تا سی نفر برشمردهاند برخاستند و گواهی دادند که حدیث غدیر را از پیامبر اسلام(ص) شنیدهاند. ماجرای رحبه به «مناشده رحبه» نیز مشهور است. بسیاری از عالمان شیعه و اهل سنت این ماجرا را در کتب خویش ذکر کردهاند. علامه امینی پس از نقل ماجرای روز رحبه در کتاب الغدیر آن را متواتر میشمارد.(1)
امینی، الغدیر، ۱۳۶۸ش، ج۲، ص۱۴.
قابليت تغيير در اخلاق از منظر آيات و روايات
دوشنبه 97/11/29
پاسخ: آيات و روايات به روشني بر قابليّت تغيير در اخلاق دلالت دارند؛ زيرا:
1 ـ نفس مساله بعثت انبيا و ارسال رسل و انزال کتب آسمانى و بطور کلّى ماموريّتى که آنها براى هدايت و تربيت همه انسان ها داشتند، محکم ترين دليل بر امکان تربيت و پرورش فضائل اخلاقى در تمام افراد بشر است. آياتى مانند: «هُوَ الَّذى بَعَثَ فِى الاُْمِّيِينَ رَسُولا مِنْهُم يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَيُزَکِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَهَ وَاِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِى ضَلال مُبِيْن».(1)،(2) و آيات مشابه آن بخوبى نشان مى دهد که هدف از ماموريّت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) هدايت و تربيت و تعليم و تزکيه همه کسانى بود که در «ضَلال مُبِيْن» و گمراهى آشکار بودند.
2 ـ تمام آياتى که خطاب به همه انسان ها به عنوان «يا بَنى آدَمَ» و «يا اَيُّها النّاسُ» و «يا اَيُّها الاِْنْسانُ» و «يا عِبادى» مى باشد و مشتمل بر اوامر و نواهى و مسائل مربوط به تهذيب نفوس و کسب فضائل اخلاقى است، بهترين دليل بر امکان تغيير «اخلاق رذيله» و اصلاح صفات ناپسند است، در غير اين صورت عموميّت اين خطاب ها لغو و بيهوده خواهد بود.
ممکن است گفته شود: اين آيات غالباً مشتمل بر احکام است و احکام مربوط به جنبه هاى عملى است، در حالى که اخلاق ناظر به صفات درونى است.
ولى نبايد فراموش کرد که «اخلاق» و «عمل» لازم و ملزوم يکديگر و به منزله علّت و معلول اند و در يکديگر تاثير متقابل دارند؛ هر اخلاق خوبى سرچشمه اعمال خوب است، همان گونه که اخلاق رذيله، اعمال زشت را به دنبال دارد؛ و در مقابل اعمال نيک و بد نيز اگر تکرار شود تدريجاً تبديل به خلق و خوى خوب و بد مى شود.
3 ـ اعتقاد به عدم امکان تغيير اخلاق سر از اعتقاد به جبر در مى آورد؛ زيرا مفهومش اين است که صاحبان اخلاق بد و خوب قادر به تغيير آن نيستند و چون اعمال آنها بازتاب اخلاق آن ها است پس در انجام کار خوب يا بد مجبورند و در عين حال مکلّف به انجام خوبي ها و ترک بدي ها هستند؛ اين عين جبر است و تمام مفاسدى را که مذهب جبر دارد بر آن مترتّب مى شود.(3)
4 ـ آياتى که با صراحت تشويق به تهذيب اخلاق مى کند و از رذايل اخلاقى بر حذر مى دارد نيز دليل محکمى است بر امکان تغيير صفات اخلاقى، مانند: «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکّيها وَقَدْ خابَ مَنْ دَسّيها» (4)؛ (هر کس نفس خود را تزکيه کند رستگار شده، و آن کس که نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده سازد نوميد و محروم گشته است).
تعبير به «دسّيها» از ماده «دسّ» و «دسيسه» در اصلبه معنى آميختن شىء ناپسندى با چيز ديگر است؛ مثل اين که گفته مى شود: «دسّ الحنطه بالتراب؛ گندم را با خاک مخلوط کرده»، اين تعبير نشان مى دهد که طبيعت انسان بر پاکى و تقوااست و آلودگي ها و رذائل اخلاقى از خارج بر انسان نفوذ مى کند و هر دو قابل تغيير و تبديل است.
در آيه34 سورهفصّلت مى خوانيم: «اِدْفَعْ بِالَّتى هِىَ اَحْسَنُ فَاِذاَ الَّذى بَيْنَکَ وَبَيْنَهُ عَداوَهٌ کَاَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِيْمٌ»؛ (بدى را با نيکى دفع کن ناگهان [خواهى ديد] همان کسى که ميان تو و او دشمن است گويى دوست گرم و صميمى [و قديمى تو] است!).
اين آيه بخوبى نشان مى دهد که عداوت و دشمنيهاى عميق که در خلق و خوى انسان ريشه دوانده باشد، با محبّت و رفتار شايسته ممکن است تبديل به دوستيهاى داغ و ريشه دار شود؛ اگر اخلاق قابل تغيير نبود اين امر امکان نداشت.
در روايات اسلامى نيز تعبيرات روشنى در اين زمينه ديده مى شود، مانند احاديث زير:
1 ـ حديث معروف «اِنّى بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَکارِمَ الاَْخْلاقِ»(5)، دليل واضحى بر امکان تغيير صفات اخلاقى است.
2 ـ روايات فراوانى که تشويق به حسن خلقمى کند، مانند: حديث نبوى «لَوْ يَعْلَمُ الْعَبْدُ ما فى حُسْنِ الْخُلْقِ لَعَلِمَ اَنَّهُ يَحْتاجُ اَنْ يَکُونَ لَهُ خُلْقٌ حَسَنٌ»(6)؛ (اگر بندگان مى دانستند که حسن خلق چه منافعى دارد، يقين پيدا مى کردند که محتاج به اخلاق نيکند!)، نشانه ديگر است.
3 ـ در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «اَلْخُلْقُ الْحَسَنُ نِصْفُ الدِّينِ»(7)؛ (اخلاق خوب، نيمى از دين است).
4 ـ و در حديثى از اميرمومنان على(عليه السلام) مى خوانيم: «اَلْخُلْقُ الْمَحْمُودُ مِنْ ثِمارِ الْعَقْلِ، اَلْخُلْقُ الْمَذْمُوْمُ مِنْ ثِمارِ الْجَهْلِ»(8)؛ (اخلاق خوب از ميوه هاى عقل و آگاهى است و اخلاق بد از ثمرات جهل و نادانى است).
و از آنجا که «علم» و «جهل» قابل تغيير است، اخلاق هم به تبع آن قابل تغيير مى باشد.
5 ـ در حديث ديگرى از پيامبراکرم(صلى اللهعليه وآله) آمده است: «اِنَّ الْعَبْدَ لَيَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلْقِهِ عَظيمَ دَرَجاتِ الاْخِرَهِ وَشَرَفَ الْمَنازِلِ وَاِنَّهُ لَضَعيفُ الْعِبادَهِ»(9)؛ (بنده خدابه وسيله حسن اخلاق به درجات عالى آخرت و بهترين مقامات مى رسد، در حالى که ممکن است از نظر عبادت ضعيف باشد!).
در اين حديث اوّلاً مقايسه حسن اخلاقبه عبادت و ثانياً ذکر درجات بالاى اخروى که حتماً مربوط به اعمال اختيارى است و ثالثاً تشويق به تحصيل حسن خلق، همگى نشان مى دهد که اخلاق يک امر اکتسابى است نه اجبارى و الزامى و خارج از اختيار! (دقّت کنيد).
اين گونه روايات و تعبيرات گويا و پرمعنى در کلمات معصومين(عليهم السلام) زياد ديده مى شود(10) و همه آنها نشان مى دهد که صفات اخلاقى قابل تغيير است و گرنه اين تعبيرات و تشويق ها لغو و بيهوده بود.
6 ـ در حديث ديگرى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم که به يکى از يارانش به نام «جرير بن عبداللّه» فرمود: «اِنَّکَ امْرُءٌ قَدْ اَحْسَنَ اللّهُ خَلْقَکَ فَاَحْسِنْ خُلْقَکَ»(11)؛ (خداوند به تو چهره زيبا داده، اخلاق خود را نيز زيبا کن!).
کوتاه سخن اين که: کتب روايى ما پُر از رواياتى است که همگى دلالت بر امکان تغيير اخلاق آدمى دارد.(12)
اين بحث را با حديثى از امير مومنان على(عليه السلام) که تشويق به فضائل اخلاقى مى کند پايان مى دهيم، فرمود: «اَلْکَرَمُ حُسْنُ السَّجـِيَّهِ وَ اجْتِـنابُ الدَّنِـيَّهِ»(13)؛ (ارزش و کيفيّت انسان به اخلاق پسنديده و اجتناب و دورى از اخلاقپست است).(14)
(1). سوره جمعه، آيه 2.
(2). آيه 164 آل عمران نيز همين مضمون را در بردارد.
(3). ر.ک: الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، و آخوندى، محمد، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 1، ص 155، باب (الجبر و القدر و الأمر بين الأمرين…)؛ و كشف المراد في شرح تجريد الإعتقاد، علامه حلي، محقق/ مصحح: آية الله حسن زاده الآملي، مؤسسة النشر الإسلامي، بحث قضا و قدر درباره مفاسد مذهب جبر.
(4). سوره شمس، آيه 9 و 10.
(5). إرشاد القلوب، ديلمى، حسن بن محمد، ترجمه: مسترحمى، هدايت الله، انتشارات مصطفوى، تهران، چاپ سوم ، 1349 ش، ج 1، ص 174، باب 18 (در وصاياى لقمان و مواعظ رسول خدا …).
(6). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق/ مصحح: جمعى از محققان، دار إحياء التراث العربي، بيروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج 10، ص 369، باب 20 (ما كتبه صلوات الله عليه للمأمون من محض الإسلام و…).
(7). همان، ج 68، ص 385، باب 92 (حسن الخلق و تفسير قوله تعالى إنك لعلى خلق عظيم…).
(8). غرر الحكم و درر الكلم، تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، محقق/ مصحح: رجائى، سيد مهدى، دار الكتاب الإسلامي، قم، چاپ دوم، 1410 ق، ص69، ح 1328.
(9). المحجة البيضاء في تهذيب الإحياء، ملا محسن فيض كاشانى، محقق/ مصحح: على اكبر غفارى، مؤسسه انتشارات اسلامى جامعه مدرسين، قم، چاپ چهارم، 1417 هـ ق، ج 5، ص93 (و أما الأخبار …).
(10). الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 99، باب (حسن الخلق …) هيجده روايت در اين زمينه نقل كرده است.
(11). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق/ مصحح: جمعى از محققان، دار إحياء التراث العربي، بيروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج 68، ص 394، باب 92 (حسن الخلق و تفسير قوله تعالى إنك لعلى خلق عظيم …).
(12). الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، و آخوندى، محمد، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص99، باب (حسن الخلق …).
(13). غرر الحكم و درر الكلم، تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، محقق/ مصحح: رجائى، سيد مهدى، دار الكتاب الإسلامي، قم، چاپ دوم،1410 ق، ص 87، حديث1674.
(14). گرد آوري از کتاب: اخلاق در قرآن، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، چاپ اول، 1377 ه. ش، ج 1، ص 34.
عاقبت اندیشی
دوشنبه 97/11/29
* تو شتران خود را به او كرایه داده ای كه آخر كار كرایه بگیری. او شتران تو را خواهد برد و تو هم اجرت مقرر را از او طلبكار خواهی شد. این طور نیست؟ چرا یا ابن رسول اللّه.
* آیا آن وقت تو دوست نداری كه هارون لااقل این قدر زنده بماند كه طلب تو را بدهد؟ .
* چرا یاابن رسول اللّه.
* هركس به هر عنوان دوست داشته باشد ستمگران باقی بمانند جزء آنها محسوب خواهد شد، و معلوم است هركس جزء ستمگران محسوب گردد در آتش خواهد رفت.
بعد از این جریان بود كه صفوان تصمیم گرفت یكجا كاروان شتر را بفروشد،هرچند خودش حدس می زد ممكن است این كار به قیمت جانش تمام شود
داستان راستان،شهید مطهری،جلد دوم.
عاقبت اندیشی
دوشنبه 97/11/29
روزی با امام موسی بن جعفر علیه السلام برخورد كرد، امام به او فرمود:
«صفوان! همه چیز تو خوب است جز یك چیز».
- آن یك چیز چیست یا ابن رسول اللّه؟ .
- اینكه شترانت را به این مرد كرایه داده ای! .
- یا ابن رسول اللّه من برای سفر حرامی كرایه نداده ام. هارون عازم حج است، برای سفر حج كرایه داده ام. بعلاوه خودم همراه نخواهم رفت، بعضی از كسان و غلامان خود را همراه می فرستم.
- صفوان! یك چیز از تو سؤال می كنم.
- بفرمایید یا ابن رسول اللّه.
ادامه دارد…