هزار راه نرفته در تربيت

 

شرط تربيت مأيوس نشدن از تربيت شاگر و متربي است.
- نقل مي کنند شخصي جلوي دهان گوسفندي علوفه گرفته بود و از آن طرف مي زد زير شکم گوسفند و مي گفت: پس کي مي خواهي چاق شوي؟ گوسفند گفت: بذار علف بره تو دهانم.
- مربي بايد، قلق متربي دستتش بيايد. بداند چگونه مي توان به قلب و ذهن او نفوذ کرد.
- شبي بعد از شلوغ کاري زياد بچه ها، يکي از نمازگزارها گفتاين شيوه شما جواب نميده، بايد با تندي برخورد کرد. اينها پررو شدند.
- اما مي دانستم شلوغي و ناهنجاري هاي برخي از اين کودکان، به دليل «ديده نشدن» است، احترام نديده اند، تشنه محبت هستند. کتک خوره اند، مدام سرکوفت و تحقير شده اند.
- گاهي بايد تعريف داد، محبت کرد، تغافل کرد و برخي بدي ها را نديد، مسؤوليت داد، هديه داد، اگر مشکلي در زندگي دارد، نيازش را برطرف کرد. اگر فايده نداشت، به خانه کودک رفت و حالي از او پرسيد.
- دمپايي اش را موقع نماز دزديده بودند. گفت حاج آقا مي توني من رو تا دم خونه برسوني؟ گفتم با کمال ميل.همان که فراري بود، همان که گاهي شلوغ مي کرد، از درخواستش شاد شدم. او را رساندم تا در خانه. از وضعيت خانواده و خواهر و برادرهاش پرسيدم. وضع خوبي نداشتند. پدر کارگر ساختماني بود.
- چندتا کتاب قصه بهش دادم، گفتم: براي برادرت بخون، اين کوله پشتي عروسکي را هم بهش هديه بده. مقداري شکلات هم دادم گفتم: شب عيده بده پدر و مادر.

 

كانال قصه.رنگ.توپ، حجت الاسلام و المسلمين اسماعيل آذري نژاد
https://t.me/qesekodak
https://instagram.com/smaeel_azari96

 

 

پيام هاي يک کلاس سه دقيقه اي

 

مقدمه: ضرورت تداوم راه شهيد حججي توجه به پيام هاي شهيد است. همه گفتار و رفتار اين شهيد جوان بسيار استثنائي و کم نظير است ولي حقيقتا فايل صوتي کوتاه شهيد که براي پسردوساله اش ارسال کرده پيام ها و ويژگي هاي عجيبي دارد! شهيد به گونه اي صحبت کرده که نمي توان فقط يک مخاطب خاص براي آن تصور کرد و انگار محسن جوان اکنون پدر معنوي ماست و اين پيام براي همه فرزندانش به وديعه گذاشته؛ در فرصتي اندک نکاتي از خرمن معرفتي شهيد گلچين کردم که درک بهتر آن در ابتدا الزاما شنيدن فايل صوتي شهيد را مي طلبد:
روان شناسي کودک (ادبيات شهيد با يک کودک دوساله؛ شخصيت دهي)
- سلام علي آقا
- سلام باباجان
- سلام پسرگلم
- ببخشيد باباجون
دغدغه مقدس..؛ چرا رفتم؟ ( روشنگري و بيان هدف از قيام براي جلوگيري تحريف)
- جلوگيري از جسارت به حرم حضرت زينب(س)
- عدم تکرار صحنه هاي تلخ تاريخ(خرابه هاي شام براي حضرت رقيه)
- مسير سعادت در شهادت است
- آرزوي شهادت : (شهيد هدف را شهادت معرفي نميکند در چندين مرتبه آرزوي شهادت ميکند)
- روسفيد شدن در راه دين
- شهادت در دو مرحله

بيان مسئله اعتقادي:
- رجعت: ( دو بار شهيد شدن)
- بيان اصل قراني و اعتقادي زنده بودن شهدا(پسرم پا به پاي تو خواهم آمد) ؛ وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِاللَّهِ أَمواتًا . بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ(آل عمران)

نکات و توصيه هاي اخلاقي:
- راضي بودن به رضاي خدا
- ضرورت کسب لياقت براي سعادت
- توجه به تقدير الهي
- ضرورت عاقبت به خيري
- ضرورت خودسازي از کودکي
- توجه به علم آموزي از کودکي
- برنامه ريزي براي شغل آينده
- انتخاب زندگي و انتخاب راه و روش
- توجه به دوست يابي
- ضرورت آينده نگري و برنامه ريزي فرزندان به آينده
- ضرورت الگوسازي صحيح
- جايگاه انتخاب نام نيک براي فرزندان در مسيرمعرفتي
- ضرورت معرفت ديني (شناخت راه، هدف و مقصد)
- عدم اصرار در تحميل نظرشخصي (شهيد: به خيال خودم اين يک زرنگي است….)
- ضرورت نمايش عشق ورزي: “بدون که خيلي دوستت دارم”
- احترام به والدين
- توجه به جايگاه دعا در نيل به سعادت
- دل نبستن به تعلقات دنيوي
- جاده خالق و مخلوق دوطرفه است
- توجه به نيازهاي و دلتنگي هاي کودک: (اين چندجمله را گفتم اگر يک روز دلتنگ بابات شدي صداي بابات رو داشته باشي)

دغدغه هاي اجتماعي فرهنگي:
- بيان شرايط جامعه
- تلاش دشمن براي قبح زدايي از گناه
- سختي پاک زيستن

بيان نشانه هايي از ظهور:
- بيشتر شدن فتنه ها
- گناه بيشتر ميشود
- شيطان قوي تر ميشود

نصيحت حکيمانه به فرزندش:
- ضرورت مراقبت نفس
- توجه به جايگاه مادر
- اهميت انتخاب دوست صالح
- توجه به اطرافيان و جامعه
- علي وار زيستن
- حرکت به سمت سرباز امام زمان(عج)شدن

- فلسفه نامگذاري فرزند به نام “علي":
- الگوسازي از وجودنازنين اميرمومنان
- تبعيت از راه مولا
- زندگي علي وار موجب سربازي امام زمان

- عشقبازي پدر با فرزند:
- من هميشه به يادت هستم
- هميشه بالاسرت هستم
- هميشه در زندگي پا به پات دنبالت ميام
- علي جان نميذارم کمبود سايه پدرت را احساس کني
- اين چندجمله را گفتم اگر يک روز دلتنگ بابات شدي صداي بابات رو داشته باشي
- خيلي دوستتان دارم(چندمرحله)

نکات عرفاني:
- سعي کنيد طوري زندگي کنيد که خدا عاشق تان شود
- اگر خدا عاشق تان شود خوب شما را خريداري مي کند!
- گاهي دل کندن از برخي چيزهاي خوب باعث ميشود که چيزهاي بهتري به دست بياوريم
- براي به دست آوردن نوکري حضرت زينب از تو(علي) و مامانت دل کندم
- آرزو دارم در اين

 

كانال مركز مشاوره مأوا

 

قبل از تولد

 

از آمنه مادرپیامبر اکرم(ص) نقل شده است: “زمانی که باردار شدم, این مسأله را نمی دانستم و سنگینی حمل را احساس نمی کردم. حتی حالاتی را که زنان در این دوران پیدا می کنند, نداشتم. روزی در حال خواب و بیداری صدایی شنیدم که می گفت: آیا می دانی حملی را در خود داری؟ با تعجب گفتم: نه. گفت: تو سید این امت را در بطن خود داری. نشانه ی او این است که همراه خود نوری دارد که همه جا را پر می کند. زمانی که به دنیا آمد, نامش را احمد گذار و بگو او را از شر هر حاسدی در پناه خدا قرار می دهم.”
1. ابن سعد، طبقات، ج 1، ص 98؛ بدایه والنهایه، ج 2، ص 323.

 

ضمانت بهشت!

 

امام صادق (عليه السلام) فرمودند: عده اى از انصار خدمت پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) آمده پس از سلام عرض كردند يا رسول الله حاجتى داريم . فرمود: چيست حاجت شما. گفتند درخواست بزرگى است. فرمود: هر چه هست بگوئيد.
گفتند مى خواهيم براى ما بهشت را ضمانت بفرمائيد. پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) سر به زير انداخت و يا چيزى بر روى زمين مى كشيد پس از لحظه اى سر بر داشته فرمود: ضمانت مى كنم به شرط اينكه از احدى چيزى نخواهيد و سؤ ال نكنيد. پس از اين شرط خود را مقيد نمودند كه سؤ ال نكنند به طورى كه در مسافرت هنگام سوارى اگر شلاق يكى از آنها مى افتاد از ترس سؤ ال و درخواست ، به كسى نمى گفت آن را بدهد. پياده مى شد و برمى داشت حتى بر سر سفره آب مى خواست يك نفر از او نزديك تر به آب بود نمى گفت آب را بده از جا حركت كرده آب مى خورد.
کلینی، فروع كافى ، جزء 4، ص 21.

 

مبارزه با زمستون عاطفي

 

زمستون شده بود.
هوا دلشن و پشت بومها مي‌ريختن. هوا سرد بود.
مش‌قربون تلفنشو برداشت و با پسرش تماس گرفت: سلام پسرم! خوبي بابا، عروس گلم چه طوره؟
پسر با احترام گفت: به مرحمت و دعاي شما، خوبيم بابا جون!
مش قربون گفت مراقب قلبهاتون باشين. لحاف عشق رو خودتون بکشين که قلبهاتون سرما نخورن.
پسر با اشتياق به سخنان پدر گوش مي‌داد و همسر اون هم سرشو به گوشي چسبونده بود تا از شيريني کلام مش‌قربون يه چيزي گيرش بياد.
مش قربون کمي از وضع زندگي اونا پرسيد و بعد گفت: بابا! اين که بارون مياد منو ياد نکته‌اي انداخت، اگه بخواين بهتون بگم؟
عروس که حواسش نبود با شوق فرياد زد: بگين باباجون!
مش قربون خنديد و گفت: چه خوب توام مي‌شنوي شيطون! باشه برا هر دوتاتون ميگم:
افراد پا به سن گذاشته اي مثل من که سردي و گرمي روزگارو چشيدن، قبل از اين که بارون بباره، سري به پشت بوم مي‌زنن. با جارو كردن خس و خاشاک، مسير آبو باز مي‌كنن و درزاي پشت بومو مي‌بندن، تا نکنه از اين درزا آب نفوذ کنه و زندگيو خيس کنه. ما هم بايد مراقب باشيم. بايد قبل از اين که هواي زندگي پاييزي و زمستوني بشه حواسمونو جمع کنيم که مبادا از درزاي عاطفي، آب مهر غريبه‌اي وارد دل يکي از همسرا بشه.
خس و خاشاکاي مسير عشق تونو، صبح به صبح، جارو کنين، آشغالاي ناسازگاريو شب به شب بريزين توکيسه‌ي سازش و درزاي تفاهمو با قير بخشش و گذشت پرکنين. نذارين قطرات کدورت به تدريج از اين سوراخاي اختلاف وارد خونه قلبتون بشن، وگرنه زندگيتونو ويرون مي‌کنن.
هنوز عروس و داماد جوان با اشتياق به حرفاي پدر گوش مي‌دادن که پدر گفت: پر حرفي کردم بچه ها! کاري ندارين و خدا حافظي کرد.
پدر رفت، اما حرفاش در قاب لحظه‌هاي زندگي اين دو جوان خوش نشست.

 

مثل هاي روان (تمثيل هاي روان شناختي تربيتي)، ص 64.
بشنويد:
https://t.me/ghaliezendegi/170