اعتراف سوسمار!(1)
روزی رسول خدا- صلّی اللَّه علیه و آله- در جمع اصحاب نشسته بود، عرب بادیه نشینی که سوسماری را گرفته و در آستین خود مخفی کرده بود، خدمت پیامبر آمد.
اعرابی گفت: «این شخص کیست؟». اصحاب گفتند: «پیامبر خداست». اعرابی گفت: قسم به لات و عزّی، در دنیا هیچ کس مبغوضتر از تو نزد من نیست، اگر قبیله ام به من نمی گفتند عجول، فورا تو را به قتل می رساندم.
پیامبر- صلّی اللَّه علیه و آله- فرمود: «چه چیز تو را به این کار وادار کرده است؟ به من ایمان بیاور».
اعرابی گفت: «به تو ایمان نمی آورم مگر اینکه این سوسمار به تو ایمان آورد».
ادامه دارد…
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط جمالی در 1397/09/11 ساعت 09:18:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید